گفت و گوی گیلان فردا با دکتر محمد علی ثابت قدم،شهردار رشت چاپ
حدود 85 درصد به اهدافی که برای سال 95 پیش بینی کرده بودیم رسیدیم
16 فروردین 96 - 16:01  | 1417 بازدید

گفت و گو: رقیه ابراهیم زاده اصلی (تنظیم: ساناز فرزانه)

مجله گیلان فردا- بسیاری از افراد معتقد هستند که بزرگترین حسن پیاده راه سازی در میدان شهرداری و اجرایی کردن پروژه بزرگ بازآفرینی شهر رشت این بوده است که اکنون مردم به شهرشان بیشتر اهمیت می دهند. این افراد می گویند فارغ از این که عملیاتی کردن چنین پروژه ای تا چه حد می تواند اهداف تعیین شده و کارکردهای اصلی را به شهروندان ارایه کند این مزایا را داشته و دارد که افراد نسبت به شهر خودشان حساس شده اند. کارهای شهردار و شورا را زیر نظر دارند و نسبت به درختان و فضای سبز شهر، نسبت به اماکن تاریخی شهر و البته نسبت به شاخص های گردشگری در شهر رشت واکنش نشان می دهند. از سوی دیگر خیلی ها می گویند پس از مدت ها که در شهر رشت هیچ اقدامی به جهت شهرسازی نمی شد، احداث پیاده راه فرهنگی بسیار با اهمیت و ارزشمند است. اما بی شک در مسیر نهایی کردن برنامه های سند بازآفرینی سختی ها و مشکلاتی هم برای شهروندان بوجود می آید که گاه با همکاری و زمانی با اغماض می توان مشکلات را کمرنگ کرد و بر نوید مسئولان نسبت به داشتن شهری خوب و گردشگرپذیر امیدوار بود. در گفت و گویی که با آقای دکتر محمدعلی ثابت قدم، شهردار رشت داشتیم بخشی از مسایل مربوطه را در میان گذاشتیم. وی که همچنان در کار خود ثابت قدم است به پرسش هایمان چنین پاسخ گفت:  

 

در مورد سند بازآفرینی چیزی را که برای سال 95 در نظر گرفته بودید آیا به اهدافتان رسیدید؟

قبل از هر چیز تشکر می کنم از شما و مجله تان و پیشاپیش عید 96 را به شما و همه همشهریان وهم وطنان عزیز تبریک می گویم. شهرداری برنامه ای را به صورت کلان تا سال 1404 با افق 10 ساله مورد نظر قرار داده که این برنامه در دو برش زمانی  پنج ساله تبدیل به برنامه عملیاتی می شود و در دل آن برنامه های یک ساله با بودجه سالیانه ای که به تصویب شورای محترم شهر می رسد پیگیری می شود. شاید بزرگترین خللی که امروزه وجود دارد مربوط به زمان بندی مصوب شدن همین برنامه های عملیاتی پنج ساله است. گرچه ما بر اساس همان زمان بندی و فاز مطالعاتی آن که توسط دانشگاه صنعتی شریف انجام داده بودیم حرکت می کنیم. ما مطالعاتمان را در شش حوزه، درآمدهای پایدار، برنامه عملیاتی پنج ساله، خصوصی سازی، معماری سازمانی، شهرداری الکترونیک و کنترل پروژه انجام دادیم و بر اساس این شش مطالعه امروز می توانیم بگوییم برنامه های زمانی و مالی شهرداری بر اساس آن تنظیم شده است. وفعالیت ها به صورت موضوعی یا موضعی پیگیری می شود. این که ما به نگاه برنامه ریزی مان (برنامه پنج ساله و در دل آن برنامه یک ساله) چقدر دست یافتیم دو مقوله وجود دارد، یکی این که ما صد در صد در آن مسیر حرکت کردیم. ولی این که صد در صد به تک تک فعالیت ها و پروژه ها رسیدیم، خیر. یعنی حدود 85 درصد به اهدافی که برای سال 95 پیش بینی کردیم رسیدیم. و این موضوع دو دلیل دارد. یکی این که برنامه و بودجه باید به موقع ابلاغ شود. نمی توانید بگویید برنامه ای را می خواهید در خرداد ماه اجرا کنید اما بودجه آن حتی در شهریور ماه هم تصویب نشود یا اشتباه تصویب و ابلاغ شود. که این اتفاق متاسفانه افتاد و در سال 95 بودجه شهرداری دیر و ناقص ابلاغ شد.

 

آیا بودجه اختصاص هم پیدا کرد؟

ابلاغ بودجه اختصاص پیدا می کند ولی آن ها در نظام پول دهی نیستند، چون بودجه ما نفتی که نیست. بودجه ابلاغ می شود ولی معنایش این نیست که پول هم می آید. چون بودجه ما از محل وصول دریافتی از مردم است، موقعی که شیوه تخصیص ما اشتباه، ناقص یا دیر ابلاغ می شود، ما نمی دانیم با مردم خودمان در چه بستری باید تعامل داشته باشیم. و این موضوعی است که باید توسط سیاست گذاران شهر در پارلمان محلی ابلاغ بشود و بعد کمیسیون مربوطه. رییس کمیسیون برنامه و بودجه که باید به موقع بودجه را ابلاغ می کرد، ولی نکرد یا دیر و اشتباه انجام شد و این باعث می شود بخشی از برنامه  در سال  95 با تاخیر انجام شود. در سال 94 موقعی که من شروع به کار کردم بودجه ابلاغ شده بود و من با بودجه ابلاغ شده قبل کارم را شروع کردم. اما درسال 95 بودجه ارسالی دیر ابلاغ شد. برای سال 96 هم اتفاقی که تا این لحظه افتاده این که بودجه ارسالی ما 1140 میلیارد تومان بود اما عددی که تصویب کردند 900 میلیارد تومان است. این نشان می دهد که ما داریم سرعت بخشی را از برنامه هایمان کم و یا یک سری موضوعات را حذف می کنیم واین بحث ها کند کننده یک سیستم است.

 

آن وقت کدام موضوعات از اولویت خارج می شوند؟

موقعی که ما سیر بروکراسی کار و انجام امور را یا طولانی می کنیم یا بعضی مباحث را حذف می کنیم پیامی دارد و آن این که سرعت چرخش سرمایه در شهر باید بیشتر شود چون اگر سرعت چرخش سرمایه را دائم کوتاه و کوچک کنیم چرخه به خوبی نخواهد چرخید. به عنوان مثال اگر از نظر اقتصاد خرد به موضوع نگاه کنید یکی از درآمدهای شهرداری موضوع ساخت و سازهاست (نه الزاما" خلاف ساختمانی) و عوارض قانونی کار. وقتی برای تصمیم سازی برای شهروندی که می خواهد این کار را بکند، عوارض را دیر تصویب و دیر ابلاغ کنید، نحوه و روش مذاکره و تعامل با شهروند عملا تنظیم نمی شود. یعنی دو طرف (شهرداری و شهروند) نمی دانند که به درستی  بر چه اساس و مبانی باهم صحبت کنند. سرمایه و سرمایه گذار هم معطل نمی ماند که مثلا بگوید چون به شهر تعلق خاطر دارم کارم را به تعویق اندازم. یعنی دیر تصمیم گرفتن برای تصمیم سازی ها باعث بلاتکلیفی جریان سرمایه می شود و بلاتکلیفی جریان سرمایه باعث کندی و رکود می شود. یک رکود ذاتی که در کشور وجود دارد، اما یک رکود نیز خود ما به خاطر قوانین ایجاد می کنیم. این ها را وقتی کنار هم می گذاریم عملا در تصمیم سازی ها، شهروند را دچار سردرگمی و کندی در تصمیم گیری می کنیم که باعث می شود گردش سرمایه کم بشود و در نتیجه شهرداری به اندازه سهم خودش نمی تواند بردارد و طرح هایی که باید در یک بازه زمانی تحقق پیدا کند محقق نمی شود.

 

آقای دکتر شما بارها در یکی دو سال اخیر روی سه هدف برندسازی،اعتماد سازی و سرمایه گذاری برای شهر رشت صحبت کردید. در مدت فوق این سه محور چقدر عملیاتی شده است؟ و چقدر خودتان مطلوبیت احساس می کنید؟

_نظرسنجی ها (از جمله نظرسنجی دانشگاه گیلان) نشان می دهد که ما در اعتمادسازی رو به رشد بوده ایم. قبلا برخی از شهروندان، شهرداری و حتی شهردار را نمی شناختند و یا وضعیت شهرداری خیلی برایشان مهم نبوده، اما امروزه نظرسنجی های رسمی نشان می دهد که این شاخص رو به بهبود است. هرچند باید به ایده آل برسد، اما خوشبختانه شناخت عمومی منجر به اعتماد شده. که البته می تواند همراه نقد هم باشد. چون نقد کردن دلیل بر اعتماد نداشتن نیست. و امروزه وضعیت شهرداری و شهر برای اکثریت مردم مهم است. در حوزه برندسازی که دو قسم است، بخشی بر می گردد به انجام درست اعتمادسازی و بخش دیگر موضوعات بیرونی است نسبت به داخل. یعنی این که در مورد افراد خارج از شهر رشت یا گیلان یا حتی خارج از کشور هستند ما چقدر توانستیم ذهنیت آن ها را نسبت به محتوای درونی خودمان مثبث کنیم. این ذهنیت هم در کنار جریانات سرمایه گذاری است که برای آن باید رقابت بوجود آوریم، یعنی شهری ایجاد کنیم که قادر به رقابت با شهر نظیر خود باشد. تا بتواند پیروز رقابت پذیری باشد که خود یکی از اصول مدیریت شهری نوین است. دربحث مدیریت نوین شهری عمدتا موارد حول اقتصاد و توسعه است و یکی از شاخص های تاثیر گذار رقابت پذیری است. به این دلیل که یک حجم سرمایه ای در دنیا وجود دارد و باید دید یک شهر چقدر توانسته از این سرمایه را به سوی خودش جذب کند.

 

در این خصوص مصداق شما در یک سال اخیر چیست؟

مصداقش الزاما پروژه کلید خوردن نیست.

 

ولی به نظر می رسد یکی از مصداق هایش در کوتاه مدت همین باشد.

بله، ولی می تواند مرحله بعدی باشد. چون نمی توانیم با یک رفتار عوام فریبانه یا خرد در کوتاه مدت بگوییم که مثلا فلان اتفاق خوش بینانه افتاده است. جنس اعتماد در اقتصاد جنس فرهنگ نیست، بلکه جنس ایمنی است. و بخشی از ایمنی بر می گردد به همان حوزه تصمیم سازی که در آغاز اشاره کردم. وقتی تصمیم سازی برای شهر، شهروند و سرمایه گذار را طولانی می کنیم و به هر طریقی باعث می شویم که چرخه سرمایه ایمنی و کارکرد اصلی خودش را نداشته باشد، سرمایه گذار چه درون شهری و چه برون شهری و ملی و بین المللی با خود می گوید چرا من باید در این شهر که در رقابت پذیری اش ضعیف است سرمایه گذاری کنم!؟ مثلا وقتی سرمایه گذار در یک بازه زمانی بتواند در نقطه دیگری به سود بیشتری دست پیدا کند طبعا آن نقطه را انتخاب می کند. در رقابت پذیری درونی نیز وقتی شرایط خوبی فراهم نباشد، شهروندی که بتواند سرمایه اش را به شهر دیگر یا کشور دیگر ببرد این کار را خواهد کرد و سرمایه اش را به جایی می برد که رقابت پذیرتر است. بنابراین در اقتصاد خرد باید ایمنی مصرف کننده نهایی را بالا برد که آن هم بر می گردد به خرده رفتارهای ما، و این رفتارها در جاهای مختلف بروز می یابد. مثلا" در صحن شورا، در نوبت نشستن پشت در اتاق شهردار یا مدیران دیگر، در شهرداری مناطق، در انضباط و... در نهایت این خرده فرهنگ ها یا می تواند مشوق سرمایه گذاری باشد و یا بالعکس. پس برندسازی یک واژه عمومی نیست که بگوییم به صورت پفکی شهر را رشد می دهیم اما یک طبل تو خالی باشد. با طبل توخالی چیزی پیش نمی رود. نکته دوم این که وقتی بخواهید محتوا (نه رشد پفکی) را درست کنید چه از درون چه از بیرون مثل این که می گویید شهر خلاق خوراک، این ها همه باید تبدیل به گفتمان سازی بشود تا اعتمادسازی پشتوانه اش باشد. تا مثلا یک سرمایه گذار با رفتارهای سطحی و نادرست شهروندان، کسبه و مسئولین روبه رو نشود. چون بخشی از اعتماد محلی افراد بر می گردد به همین خرده فرهنگ ها و خرده رفتارها که در ذهنیت یک سرمایه گذار واقعی (یا حتی رانت خوار و کلاهبردار) تاثیر می گذارد. چون سرمایه گذار اول به سطح صحبت و برخورد افراد مقابل توجه می کند و این نکات را مبنا قرار می دهد که آیا در یک شهر سرمایه گذاری بکند یا نه، یعنی برخورد شهردار، شورا، شهرداران مناطق، مدیران مرتبط و مردم کوچه و خیابان همه تاثیر گذار است البته من نمی خواهم به حوزه تصمیم سازی تعرضی داشته باشم..

 

کاملا درست است و طبیعتا این نکات جدا از فرهنگ سازی برای مردم کوچه و خیابان، نیاز به آموزش درون سازمانی در خود شهرداری و ادارات دیگر هم دارد.

بله، کاملا همین طور است، این نکات در همه جا باید رعایت شود.اما اگر من در سرمایه گذاری موضوع را کوتاه مدت ببینم، سرمایه من هم کوچک خواهد بود. یعنی در اینجا دیگر اصطلاح سرمایه گذاری صدق نمی کند چون سرمایه گذاری های کوچکی توسط افراد محلی اتفاق خواهد افتاد که عمدتا هم نمی توانند از شهر خارج بشوند.

 

البته منظور من هم سرمایه گذاری کوچک نیست بلکه می گویم در این یک سال با توجه به برنامه های کوتاه مدت چه نمونه ای می توانید ذکر کنید. چون واقعیت این است که عموم مردم دنبال مباحث نظری نیستند و ترجیح می دهند به طور ملموس تغیرات مثبت را در شهر حس کنند.

خب برایتان عینی مثال می زنم. ما پکیج های مختلف سرمایه گذاری را تعریف کرده ایم که قبلا نبوده و الان مدعی هستیم حدود 150 طرح سرمایه گذاری مدون شده، فراخوان و اعلام شده، در حالی که قبلا اصلا این ها وجود نداشته. و شما پس از یک سال یا یک سال و نیم می رسید به این که طرح هایی در مقیاس های مختلف از صد میلیون تا سیصد میلیارد و هزار میلیارد و هزار و دویست میلیارد (قطار شهری) که هرکدام از این طرح ها سطحی از سرمایه گذاری را می تواند جذب کند و قبلا نبوده اکنون هست. از سوی دیگر در همان مبانی مباحث رقابت پذیری، ما در هیات عالی سرمایه گذاری مصوب کردیم که اختیار پروژه هایی را به شهرداری بدهند تا چرخه تصمیم سازی برای سرمایه گذار طولانی نشود. به طور مثال اگر به شورای شهر شیراز مراجعه کنید اختیار شهرداری برای سرمایه گذاری 50 میلیارد تومان است. اما اختیار سرمایه گذاری شهرداری رشت 800 میلیون است. خب این به چه ارتباط دارد؟ آیا افراد دوست دارند در تصمیمات اجرایی مداخله کنند؟ چرا تصمیمات یک شهر با شهر دیگر این قدر تفاوت دارد؟ به نظرم چون هیات های تصمیم ساز آنجا که این تصمیم را گرفتند علاقه دارند به حضور در اجرا!

 

لطفا بیشتر توضیح بدهید.

علاقه برای حضور در اجرا یعنی من قوه مقننه، قوه اجرایی ام را نتوانستم مجزا کنم، مثل این که بگویید برای کابینه دولت، نمایندگان مجلس هم می نشینند و این قدر حق رای دارند که می تواند آن کار انجام نشود. آیا در هیات دولت این اتفاق می افتد؟؟ پس باید مرز بین دولت و قوه قانون گذاری را مجزا کنیم و این اولین مشکلی است که وجود دارد. یعنی علاقه به حضور بعضی از اعضای شورای شهر در تصمیمات اجرایی!

 

در واقع درهم آمیختگی دو بخش که هر یک وظایف خاص خودشان را باید انجام دهند،اما...

دقیقا همین طور است. حالا یکی مثل آقای محمود باقری با زبان خاص خودش می گوید «بعضی از همکاران ما لحاف و تشکشان را در شهرداری پهن کردند»! یعنی می گوید عملا عده ای دوست دارند در اجرا مداخله کنند، برای همین بنده می گویم ایشان مدافع منافع عمومی است، چون وقتی چنین حرفی گفته می شود، اتفاقش هم می افتد، یعنی حرف ایشان مصداق دارد. من نمی گویم هرکسی پایش را اینجا می گذارد قرار است چیزی عایدش بشود، اما موضوع از این قرار است که در بعضی از تصمیم سازی ها شما نمی توانید این را ندیده بگیرید. البته این که خود ایشان هم برخی از تصمیمات را به اشتباه گرفتند که باعث شد خود آن سیستم بیشتر ترغیب شوند لحاف تشکشان را اینجا پهن بکنند هم  بوده! یعنی ایشان متوجه نشدند که چه تصمیم اشتباهی گرفتند، چون غیرمستقیم افراد را ترغیب کردند که این اتفاق بیفتد و حتی تایید کردند این اتفاق را. چون در آن بخش از کار ایشان متوجه نیست چه تصمیمی گرفتند و جایگاهشان کجاست. من می خواهم بگویم اگر قرار است مقوله مربوط به رقابت پذیری را معنادار بکنیم بزرگترین کاری که می شود کرد و زیرساختی ترین کار هم است و به شورای اول، دوم، سوم و نه چهارم و نه حتی شورای پنجم که قرار است بیاید ارتباط ندارد این است که مرز بین قوه قانون گذاری در یک محدوده جغرافیایی به نام رشت را با مرز اجرا منفک کنم. و این شاید بزرگترین حسن رفتارهایی بوده که من از ماحصل تفکرات خودم داشتم  و می گویم در این شهر امروز  اجرا شده است.

 

شما به مدیریت یکپارچه تاکید داشتید. در کدام شهرهای کشور الآن مدیریت یکپارچه عملیاتی است؟

به لحاظ ظرفیت های قانونی، تهران یک مقداری قانون اجازه داده که مدیریتش متمرکزتر باشد. مثلا کمیسیون ماده پنج در شهرداری برگزار میشود. اما این که می گوییم «مدیریت یکپارچه» و البته از نظر من «مدیریت واحد» انجام بشود محاسنی دارد و مدیریت یکپارچه را هم در ایران خیلی تاثیر گذار نمی بینم. چون قانون جاهایی را به یکپارچگی توصیه دارد ولی در عمل اتفاق نمی افتد. به عنوان مثال ماده هشت قانون حفاری ها می گوید شهرداری باید ادارات را جمع کند و روی عوارض و برنامه حفاری از قبل سازماندهی سالیانه داشته باشد. ولی خب این یکپارچگی بیشتر در جلسات یک ادعاست، مبنی بر این که من این کارها را می کنم اما وقتی به عمل می رسد هر اداره با نظر خودش تحت عنوان اضطرار، مشکل، حوادث غیر مترقبه و نظایر آن حفاری خودش را انجام می دهد. پس یکپارچگی در عمل اتفاق نمی افتد. به عقیده من ذاتا باید از یکپارچگی به واحد برسیم. منتهی یکپارچگی امکان پذیر نیست. و ما را به هدف نمی رساند. اما واحد بودن مسئولیت را معلوم می کند. الان مردم در مواقع مختلف به ما زنگ می زنند. مثلا از شش هزار تلفن 4500 تلفن مربوط به اداره برق است. یا تماس با آتش نشانی نشان می دهد که مردم عموما فکر می کنند یک نفر صاحب آن جغرافیاست و آن هم شهرداری است. مثل همه جای دنیا این ذهنیت درست است. یعنی وقتی اتفاقات مشابهی می افتد فقط با یک شماره تماس می گیرند. پس شهروند ما متوجه است که ما چه وظایفی داریم. ولی ظاهرا خود ما و دولتی ها و مجلس، خودمان هنوز نمی دانیم و باید بیشتر بفهمیم که اصلا مشکل مردم چی هست! البته در خصوص مدیریت واحد (درآمد، ساختار، نحوه انتخاب شوراها و شهردارها، نظارت،عوارض ملی و محلی) صادقانه به شما بگویم جمع شهرداری ها و شهرداری تهران آقای قالیباف این ها یک تیم هفت نفره هستیم در تهران که بنده هم در آن تیم حضور دارم و داریم لایحه ای  را (در پنج بخش) برای مجلس آماده می کنیم. اگر نهایی بشود کارها روند بهتری پیدا خواهند کرد.

 

اگر مصوب بشود ضمانت اجرایی آن برای تمام کشور است؟

بله. در گام اول هم برای کلانشهرهاست. البته قوانین کلانشهرها کمی متفاوت است. بحث چگونگی انتخاب اعضای شورا و شهردار، که به عنوان مثال اگر شهردار رای می آورد، رای اش با کابینه اش باشد. یعنی وقتی فرد توسط مردم در کلانشهرها انتخاب می شود در حقیقت روز شروع به کارش کابینه اش را معرفی کند، مثل رییس جمهوری که توسط مردم انتخاب شده و کابینه اش را پارلمان رای می دهد.

 

امیدوار هستید که عملیاتی بشود؟

دارد نهایی می شود، البته مدل های مختلفی هست. یعنی بین هفت نفر سه نظر وجود دارد. در درآمد و نظارت هاست. این که دیوان محاسبات شهر تشکیل بشود و دیوان محاسبات شهر الزاما شورای شهر نیست. که البته این کار بر می گردد به ترکیبی پیشنهادی از نماینده دیوان محاسبات دولت به عنوان نماینده مردم، نماینده شورای شهر، حسابرسان بخش خصوصی نماینده سیستم قضایی است یعنی ترکیبی که پیشنهاد دادیم این طور است. البته یک سری اتفاقات دیگر هم هست. شاید بتوان گفت گام اولش که نهایی شده و برای اطلاع شما عرض کنم این است که در ترکیب شوراهای سازمان ها که ابلاغ هم شده (و ما به عنوان اولین شهرداری انشااللا از هفته دیگر آن را نهایی می کنیم.) در شوراهای سازمان ها نه دولت حضور دارد نه شورای شهر. یعنی در هیات مدیره نه نمایندگان دولت هستند نه نمایندگان شورای شهر. در حقیقت شهرداری هست و افراد مدیر و کارشناسی که به تشخیص شهرداری حضور پیدا می کند.

 

پس باید منتظر عکس العمل شورانشینان باشیم؟

این موضوع دیگر ابلاغ شده است و بازتاب قابل تغییری ندارد.

 

شما بارها اشاره داشتید که مردم برای خدمات گرفتن نباید عذاب بکشند ولی واقعیت قضیه این است که هنوز مردم برای خدمات گرفتن (از جمله خدمات شهری) دچار عذاب می شوند. و اگر خدمات مرتبط شهر را به چند بخش تقسیم کنیم بخشی به وضعیت ناوگان حمل و نقل مربوط می شود.در یک سال اخیر چند دستگاه اتوبوس نوسازی شد و چند دستگاه هم شما قول دادید که اضافه بشود.اما مردم می پرسند با توجه به عمر مفید اتوبوس ها آیا تعمیر و بازسازی آن ها مشکلات دیگری از جمله کاهش میزان ایمنی یا آلودگی زیست محیطی را به همراه نخواهد داشت؟

ما در طرح جامع حمل و نقل ترافیک که حدود 8،9 سال در حال تهیه و تدوین آن بودیم و تازه  دو هفته قبل توانستیم این طرح را به تایید کمیته فنی اش برسانیم و انشاالله اوایل سال آینده این طرح را به شورای عالی ترافیک می بریم که تصویب نهایی بشود،  چند اتفاق می افتد که البته الآن کارهای مطالعاتی آن انجام شده. یکی این که سهم حمل و نقل عمومی که الان برای 160 دستگاه اتوبوس است قطعی می شود. و در سال 96 تعداد اتوبوس ها به آن میزان خواهد رسید.

 

آن وقت از این تعداد،چند تا اتوبوس نو خواهیم داشت؟

تقریبا نصف، نصف می شود و بخشی هم بازسازی شده و قابل استفاده است.عمر مفید اتوبوس بین 7 تا 10 سال است. بازسازی های خوبی انجام شده، در صورت ضرورت بعضی ها از چرخه خارج می شوند و ما از نظر کنترل آلودگی صوتی و آلایندگی های محیط زیستی هم برنامه هایی داریم. و انشالله نصب سنسورهایی را در شهر خواهیم داشت تا پالس مربوط به آلایندگی را دریافت کنیم. البته نه فقط آلایندگی مربوط به اتوبوس بلکه هر نوع آلایندگی. مطالعات این طرح هم در دانشگاه علم و صنعت در حال انجام است و نتایج حاصل از آن برای استفاده دیوارهای صوتی، اصلاحات ترافیکی در شهر، آلایندگی زیست محیطی و حتی ساماندهی مشاغل استفاده خواهد شد.

 

در مورد ترافیک خسته کننده در خیابان ها و معابر شهر رشت چه نظری دارید؟

بزرگترین معضل ترافیک امروز شهر رشت، ورود ماشین های سنگین از طرف گمرک و منطقه آزاد انزلی است. چون حدود 30 درصد ترافیک از آن ها ناشی می شود. و روزی 11 میلیون تومان به طور میانگین با قیمت امروز فقط هزینه تخریب آسفالت در شهر به خاطر تردد وسایل سنگین و برون شهری داریم. که باید با ایجاد عوارض به نوعی دریافت بشود. ودر عین حال آن چه که در افق دراز مدت در حال انجام است و به عنوان یک مد حمل و نقل عمومی باید با فرهنگ سازی تک سرنشین کم و خطوط ویژه اتوبوس زیاد بشود. و همچنین ایجاد مشاغلی که کم کم بتواند شغل ناشی از مسافرکشی در شهر را فارغ از تاکسی ها کم بکند و به وضع مطلوب برساند. چون در طول زمان ما سه هزار تاکسی در سال 87-88 بیشتر از طرح جامع ترافیک در شهر وارد کردیم. در حالی که تازه الآن طرح جامع ترافیک می گوید ما باید سه هزار تاکسی در شهر داشته باشیم ولی الآن ما شش هزار تاکسی داریم. البته بجز آژانس ها. این ها همه مسایلی است که مانع تسریع در حمل و نقل عمومی می شود. ضمن این که دوچرخه و پیاده اصلی ترین شیوه مد نظر ماست.

 

نظرتان در مورد کیفیت پایین آسفالت خیابان ها و معابر شهر رشت چیست؟ مردم خیلی گله دارند.آیا بر کار پیمانکاران نظارت نمی شود؟ از طرف دیگر ماشین های سنگین هم که از خیابان و کوچه های فرعی عبور نمی کنند. اما آسفالت همه مسیرها نامطلوب است.

کیفیت آسفالت فقط به نظارت بستگی ندارد. موضوع آسفالت را باید مرحله به مرحله بررسی کنیم. ما یک کار آسفالت حجیمی را سال قبل انجام دادیم، خیلی هم مردم خوشحال و راضی بودند. امسال به خاطر این که بودجه از طرف کمیسیون برنامه و بودجه دیر ابلاغ شد پیمانکاران ما نیز دیر شروع به کار کردند و بعد هم امسال فصل بارندگی زیاد و برف هم داشتیم. بخشی از کیفیت آسفالت هم بر می گردد به این که زیر ساخت آسفالت ما دچار مشکل است. یعنی از همان اولین مرحله در کارخانه و چگونگی میزان اختلاط تا آخر کار واقعا باید بازنگری صورت بگیرد. و این طور نیست که فقط بخشی در این چرخه کار خود را خوب انجام نداده باشند. و متاسفانه سال ها این مشکل و یا استاندارد نبودن در این بخش کم یا زیاد دیده می شود که انشاالله با برنامه ریزی دقیق تر در تلاش هستیم تا این مشکلات کاهش یابد.

 

در خصوص هوشمند سازی ترافیک، بخشی که مربوط به شهرداری است چه کاری انجام شده است؟

بله، ما 29 دوربین پایش ترافیکی، خودمان امسال راه اندازی کردیم و در حادثه برف اخیر نیز از آن ها استفاده هایی شد. کلا در سال 96 بر اساس طرح جامع ترافیک این تعداد باید 400به  دوربین برسد (285 دوربین امنیتی و 115 دوربین ترافیکی) و مرکز کنترل ترافیک نیز در ساختمان مجزایی مناقصه اش گذاشته می شود. اما حتی اگر این ساختمان با فاصله یک تا دو سال به اتمام برسد، ما دوربین هایی را در مرکز دیگری فعلا پیش بینی کردیم با شبکه فیبرنوری و قابلیت ایجاد بلیط اتوبوس برای رانندگان اتوبوس و تاکسی متر کردن مسیرها برای تاکسی ها و در عین حال اتصال جی پی اس برای رانندگان اتوبوس ها و برون سپاری خدمات الکترونیکی جی پی اس ما برای پایانه ها که چندتا هم افتتاح شد، در حقیقت ما حدود 30-40 خدمت را که قبلا موجود نبود در سال 95 عملیاتی کردیم که از طرف 38 دفتر پیشخوان دولت به مردم ارایه می شود.

 

یکی از اهداف راه اندازی پیاده راه فرهنگی میدان شهرداری ، جذب توریست و کلا توسعه گردشگری برای شهر رشت عنوان شده است. در بسیاری از شهرها نورپردازی میادین و معابر اصلی به عنوان یکی از المان های تاثیر گذار در جذب گردشگر و همچنین زیبایی بصری خود شهروندان در نظر گرفته شده و خوب هم جواب داده است. ولی متاسفانه در شهر رشت چنین چیزی دیده نمی شود. و حتی در اصلی ترین میدان مرکزی شهر، هیچ نورپردازی و یا نوآوری برای مجموعه ساختمان های تاریجی این میدان که اصلی ترین آن ها ساختمان شهرداری است انجام نشده است. چرا؟

متاسفانه وقتی ما می خواهیم اقدامی بکنیم میراث فرهنگی ممانعت می کند. و از زمان دریافت نامه میراث فرهنگی تا پیگیری و روند اداری کلی وقت از دست می رود و این در حالی است که بسیاری از مردم نمی دانند که ما حتی برای تعمیر و مرمت این ساختمان ها با چه مشکلاتی روبرو هستیم. اگر چنین کارهایی انجام ندهیم تعدادی گله می کنند که  چرا به این موضوعات دقت نمی شود! اگر مقطعی کاری انجام بدهیم که بعد مجبور شویم امکانات ایجاد شده را تخریب کنیم تعداد دیگری انتقاد می کنند شما که می دانستید چرا بیخود هزینه کردید! نور پردازی ساختمان شهرداری فقط گذاشتن چند تا لامپ و نورافکن نیست بلکه یک نورپردازی اصولی نیاز به زیرساخت دارد.

 

خب اگر موافق باشید کمی هم به موضوعات دیگر بپردازیم. شما در این مدت در حوزه های مختلف مدیریتی زیرمجموعه خودتان از مدیران زن استفاده کرده اید. برای این تصمیم چه رویکردی داشته اید؟

به نظر من فقدان نگاه ریز بین و دقیق زنانه در حوزه های شهری ما کاملا محسوس بوده است. در حالی که یک شهر نیاز به چنین نگاهی دارد. نگاهی ریز بین، دقیق و زیباشناختی. در حوزه های مالی هم همین طور، چون خانم ها همیشه با دقت زیادی کارها را دنبال می کنند و به پاکدستی بیشتر اهمیت می دهند. خصلت و ویژگی دیدگاه جزیی نگر زنانه در بسیاری از امور لازم، مهم و تاثیر گذار است. و من فکر می کنم انتخاب مدیران زن در حوزه های مختلف موفقیت آمیز بوده است.

 

و حالا باز وارد موضوع دیگری بشویم. به نظرتان چرا شما را با شهردار تهران آقای قالیباف مقایسه می کنند و یا چرا در اذهان مردم این طور است که شما و قالیباف متقابلا از هم حمایت می کنید.

نمی دانم.

 

به هر حال باید پیش زمینه ای وجود داشته باشد که این تصورات شکل بگیرد.

خب افراد آزاد هستند که هر طور می خواهند برداشت کنند. من آقای قالیباف را به لحاظ مدیریت شهری قبول دارم. ولی به نظرم از زمانی که  ایشان وارد مباحث سیاسی شده اند تا حدی در مسایل مدیریت شهری کمرنگ ظاهر می شوند.

به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code