کتاب روحت را بزرگ می کند و مغزت را به روز
25 آذر 94 - 14:09  | 1747 بازدید
  • سارا فرزانه

خورخه لوئیس بورخس، نویسنده و شاعر آرژانتینی می گوید: "همیشه تصور می کنم بهشت شبیه یک

کتابخانه است. "

تصور زیبایی هم هست... بهشتی که می توان ساعت ها در آن چرخید و تغذیه ی روحی شد.

هر کتاب پنجره ای است به دنیاهای بی کران... به دنیای تاریخ، هنر، دین، شعر، رمان، ادبیات

و... اینکه روز یا هفته ای را بهانه کنیم و از مزایای کتاب و کتابخوانی و فرهنگ مطالعه و

بالاخص از سرانه ی بسیار بسیار کم هر ایرانی در خرید کتاب و مطالعه و تیراژهای کم نشر بگوییم،

علی رغم همه ی تبلیغات دیداری، شنیداری و رسانه ای و نمایشگاه های سالانه ی کتاب، به خودی خود

پسندیده و قابل بحث است اما کافی نیست. و آن اندازه که باید، تبلیغات و شعارها ثمربخش نیست.

برای یافتن چرایی عدم علاقه یا عدم توجه ایرانیان به امر مهم و فرهنگی چون مطالعه و اشتیاق خواندن،

باید علت ها را بیش از پیش مورد دقت و بررسی قرار داد. سال های سال است که این نگرانی در حوزه

ی فرهنگ و ادب مطرح شده است و روز به روز با نفوذ و گسترش هر چه بیشترتکنولوژی، فضاهای

مجازی و شبکه های مختلف و پرمخاطب اجتماعی و ظهور و بروز نسل های جدید و جوان تر با سبک

های خاصی از زندگی، بیشتر کانون توجه قرار گرفته و تبلیغات مقطعی و سطحی صورت می گیرد که

گرچه در جهت تسهیل فرهنگ سازی در این حوزه است اما به هیچ عنوان راهکار قطعی و

کافی نیست و نخواهد بود. بیشتر به مسکن می ماند تا درمان!

چه اگر آدمی از اوان کودکی با هر عادت و سبک و سیاقی از زندگی رشد کند و بزرگ شود، در سال

های جوانی و بزرگسالی زمانی که شخصیتش شکل گرفت و مستقل شد، ترک عادت های پیشین

و جایگزین کردن عادت های نیکو و مفید اگر نگوییم نشدنی باید بپذیریم که بسیار بسیار سخت خواهد

بود. شاید افرادی که سال های سال از خدا عمر گرفته اند و تا کنون کتابی را با میل و اشتیاق در دست

نگرفته و تا انتها به پایان نبرده اند و لذت بی کران مطالعه در حوزه ای که علاقه مندش هستند را

تجربه نکرده باشند، اکنون بعد از 40، 50 یا حتی 30 سال هم با هر گونه تبلیغ و شعار و زرق وبرق این تلنگرها برایشان اثری نداشته باشد.

اگر کودکی و نوجوانی ات را با بوی خوش ورق های تازه ی کتاب و شوق و ذوق خواندن مطالب و

داستان هایی از دل هزاران هزار زندگی که برایت جدید و جذاب بوده است سپری نکرده باشی حتی در

دهه ی 20 تا 30 سالگی که اوج جوانی و تحرک و انگیزه و اشتیاق برای یادگیری و دانستن و خواندن

و بهره بردن است، کمتر احساس نیازی به این وادی پیدا می کنی و همین می شود که اکنون هست!

بنابراین مسلما باید این شوق و ذوق و عادت به مطالعه ،طوری که جزء لاینفک امور زندگی مان شود

را از همان ابتدای کودکی در فرزندانمان به وجود آوریم. حتی زمانی که کودک در شکم مادر است

تحقیقات نشان داده صحبت با او و خواندن قصه برایش در رشد فکری و عاطفی او می تواند

حائز اهمیت باشد. و بعدها نیز بهتر است در دوره های پیش و پس از دبستان خرید کتاب های مختص سن و نیازش را هم برای خود او و هم خودمان به صورت یک عادت و امری بدیهی درآوریم و در کنار همه ی

وسایل بازی و ابزارهای تکنولوژی باخاصیت و بی خاصیتی که مد زمانه می شود و خود را ملزم به

خریدشان برای فرزندانمان می کنیم ، چندین جلد کتاب خوب و پرمحتوا را نیز در سبد جایزه ها و

خریدهای ماهانه اش قرار دهیم. حتی اگر پاره شان کند، حتی اگر خط خطی شان کند، حتی اگر بی علاقگی نشان دهد، باز هم فواید خوب و زیادی دارد. کمی که بزرگتر شد به جهت رشد کردن در دنیای کتاب

ها و نشریات و حتی روزنامه ها، دیده ها و شنیده ها و تحلیل هایش پخته تر از هم سن و سال هایش می

شود و مطالعه کتاب و نشریات برایش به امری بدیهی و مانوس درخواهد آمد که نیازهای فکری و

روحی اش را پاسخ می دهند.

همگان بر ارزشمند بودن این امور صحه می گذارند اما اینها در نهایت جز به صورت تبلیغ ، شعار،آن هم

مقطعی یا به صورت صحنه نمایشی گذرا در فیلمی یا نشان دادن یک پز روشنفکری باقی نمی

ماند! و نهادینه نمی شود... در مدارس به صورت یک زنگ مجزا برای مطالعه و گفتگو پیرامون تازه

ترین کتابی که خوانده ایم در نمی آید. متاسفانه کمترین بها، به زنگ ها و درس های

انشاء، پرورشی، املاء و نگارش و زنگ ادبیات داده می شود. حال زنگ ورزش و آمادگی

جسمی و روحی بچه ها بماند که از اوجب واجبات است!

البته ااین نتظار از پدرها و مادرهایی که خودشان به هیچ عنوان با کتاب بزرگ نشده اند و زیست

نکرده اند، در آموزش و نهادینه کردن این امر نزد فرزندانشان، انتظاری رویایی است. اما چه بسیار

والدینی که خودشان از سواد و مدرسه بی بهره بوده اند ولی فهم و درکی شایسته از نیاز به علم و معرفت

و آگاهی داشته اند که فرزندانشان را با همین کتاب ها و تشویق ها به مدارج والای علمی و معرفتی

رسانده اند.

میل به آموختن و لذت بردن از مطالعه به مثابه تفریحی سالم، امری نیست که در سنین بالا با

هزار ترفند در شخص ایجاد شود، شاید این نیاز در سنین بالا بیدار گردد ولی تفننی و سطحی خواهد بود.

اما در کشورهای فوق پیشرفته و با درصد بالایی از رفاه اجتماعی چه می بینیم؟ به عنوان مثال چند شب

قبل، یکی از برنامه های شبکه چهارسیما به این موضوع پرداخت که در کشور استرالیا سرانه ی خرید

و خواندن کتاب و مطالعه چقدر بالاست... با کتاب زندگی می کنند و طبق آماری 80 الی 90 درصد

دوستداران و کتاب خوان ها در استرالیا برای تفریح از کتاب و مطالعه استفاده می کنند. و از همان

سنین بسیار پایین این امر برای کودکانشان یک امر بدیهی و دلنشین است...

طبق آمارهای جهانی، آمریکایی ها 20 دقیقه، انگلیسی ها 55 دقیقه و ژاپنی ها 90 دقیقه از وقت خود را

در شبانه روز به مطالعه ی کتاب اختصاص می دهند. بر این اساس آماری که از سرانه مطالعه کتاب

در ایران تا حالا ارائه شده است، در کنار تمام نوسانات عددی از 2 دقیقه، به 15 دقیقه و آخرش به 18 دقیقه رسیده است!

مقایسه سرانه مطالعه در ایران و کشورهای دیگر نشان می دهد مهمترین دلیلی که باعث می شود ایرانی

ها سراغ کتاب نروند، احساس بی نیازی از مطالعه و حس دانای کل بودن است! و الا کسی که لذت

خواندن یک کتاب خوب و پرمحتوا را تجربه کرده باشد بهانه های بنی اسرائیلی همچون

نداشتن وقت، گران بودن کتاب و ... را مطرح نخواهد کرد. وقت را خودش خالی می کند و عضو

کتابخانه ای می شود.

به نظر می رسد افرادی که با کتاب و نشریات بزرگ شده اند، همیشه از خواندن کتابی جدید مطابق با سلایق و

روحیاتشان لذت وافری برده اند. کتاب ها نجات مان می دهند از تمامی فکرهای منفی و نومید کننده، از

بحران های زندگی. کتاب ها برای خود من به مثابه دوستانی آرام، وفادار و مهربان هستند با دنیایی از

دانش و آگاهی و عمق و معرفت و البته راه حل. دوستانی وفادار برای تمام دوران زندگی... دوست

روزهای تلخ و شیرین.امید بخش و هدایت کننده ی زندگی ها... منبعی غنی از تفکر و اندیشه و

پشتوانه ی ما در کارمان. هر کس در هر حوزه ای که مشغول فعالیت است نیاز به پشتوانه دانش در آن

رشته دارد. دانش کار هم فقط آگاهی از فنون حرفه نیست بلکه مربوط و منوط به آشنایی ما با علوم

اجتماعی و همه ی حوزه های علوم انسانی است. و مسلما بخش مهمی از این شناخت و آگاهی از کتاب

به دست می آید و اساسا کتاب است که به نگاه ما به جهان عمق و وسعت می بخشد.

با وجود همه ی پیشرفت ها و همه ی ابزارهای ارتباطی که بالاخص این روزها و سال ها، ساعات

متمادی وقت کوچک و بزرگمان را به خود اختصاص داده تا بیشتر مواقع هم از تنهایی نجاتمان دهد،

برایم به شخصه هنوز هم کتاب ها جایگاه ویژه ی خود را دارند .لذت لمس و ورق زدن کتاب

های مورد علاقه با هیچ کلیکی بر روی میلیون ها صفحه و سایت و شبکه ی مجازی برابری نمی کند.

زیرا بخش اعظم مراجعه ما به اینترنت صرفا مرور موضوعات و خواندن گذرای تیترها و سرفصل هاست نه عمیق شدن در آنها و به دست آوردن آگاهی های پرداخت شده.

کارشناسان می گویند در مقایسه با رایانه، بازی های تلفن همراه، تبلت ها و... که خود ممکن است

موجب افزایش ناآرامی و اضطراب شوند. دنیای کتاب ها خیلی بزرگ و آرام است... دلشوره هایت را

می گیرد. و روحت را بزرگ می کند و مغزت را به روز.

آدمی برای تمام چیزها و کسانی که دوستشان دارد وقت خالی کنار می گذارد.حتی میان مشغله ها و

دغدغه هایش.اگر فردی برای کاری یا کسی وقت خالی کنار نمی گذارد یعنی آن کار یا آن شخص جزو

اولویت های او نیست.

کتاب ها دوستانی وفادار و یارانی مهربان هستند... چقدر برای دوستانمان اولویت قائلیم؟

 

کارشناس ارشد مدیریت آموزشی

به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code