وضعیت زنان سرپرست و نان آور خانواده باید بهبود یابد
18 فروردین 95 - 00:01 | 1795 بازدید
کوروش مهیار
متن زیر را بی انکه هیچ نیازی به اغراق و بار عاطفی به موضوع داشته باشد مانند بسیاری از کسانی که در این باب مکرر می نویسند و می گویند یاد آور می شویم. هر قدر هم مسایل و پیچیدگی های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در جامعه حاکم باشد، نمی توان بلیه قابل توجه و مهمی که در کنارمان می گذرد را مطرح نکرد. این بلیه چیزی نیست جز مسئله دهشتناک حدود دو میلیون زن سرپرست خانوار (بله صحیح است) به همراه وابستگان سببی و نسبی آنها که به صورت کوتاه به آن اشاره می شود. گاه مشکلات بغرنج ومشهود به سادگی در دل مسائل بوجود آمده گم می شوند که با طرح و یاد آوری مکرر می توان رفع و توجه به آن را خواستار شد. اگر طبق بر آورد مرکز آمار کشور ادامه یک میلیون وششصد هزار زن سرپرست خانوار سال 95 را اکنون دنبال کنیم به رقمی بیش از دو میلیون می رسیم. طلاق، فوت، زندانی شدن، بیکار شدن، از کار افتادگی، ترک شوهر و غیره تعداد زیادی از این زنان را به ناچار در حیطه سرپرست خانواده و گاه حتی سرپرست اعضای درجه اول خود در آورده است. سوای از اینکه تعداد کمی از این زنان به هر علت مانند ارث، نفقه و یا شاغل بودن دستی به دهن داشته باشند، اما قریب به اتفاق ناچارهستند به عنوان یک انسان زن در این وانفسای اقتصادی و فرهنگی جامعه و با وجود تبعیضات جنسیتی، مدنی، فیزیکی و گاه حتی مقاومت های سنتی و مدرن برای این سرپرستی و نان آوری در مشقت و نبرد نابرابر و بن بستی دائم بسر ببرند و یا در نهایت استیصال پناه به کمیته ای می برند که امام راحل آن را برای امدادی در این گونه مواقع و برای این گونه افراد بنام کمیته امداد یا بهزیستی ایجاد کرد!
اما ایشان با پناه بردن به این جایگاه قانونی و دولتی کشورشان، با تعجب مواجه می شوند که برای هر خانواده پنج نفری بعد از پیچ و خم ها در هر ماه رقم بسیار ناچیزی پرداخت می شود. حالا در طول یک ماه برای سه وعده در روز این خانوار پنج نفره با این مبلغ ناچیز، نان را به همراه چه چیز باید خرید وخورد و نمرد! تا بدان جا که دیگر صحبت از سایر خدمات پرورشی افراد تحت تکفل نیست!
این در شرایطی است که بخش زیادی از این زنان سرپرست اصلا عضو چنین کمیته و نهادهایی نبوده و کار مشخصی هم ندارند. از طرف دیگر هزاران نفر جدید برای تحت پوش قرار گرفتن در کمیته امداد و بهزیستی در نوبت هستند. آگاهی، اطلاعات و آمار و مشاهده زندگی ایشان در این موارد بسیار از دهشتناکی شالوده سرنوشت سختشان حکایت می کند. این فقر اقتصادی که پیامدهای بی شمار به دنبال دارد، (و حتی ممکن است خدای ناکرده فرد را تا سرحد تکدی گری پیش ببرد) نیازمند توجه جدی و عاجل و برنامه ریزی فوری به این هموطنان آبرومند است. بی هیچ سیاه نمایی و قلم فرسایی غمگنانه غیرضرور، و با توجه به اسناد و مدارک و اشخاص حقیقی موجود در پیرامون جامعه مان خواستار سامان بخشی به وضعیت این عزیزان هستیم. حتی با استفاده از الگوهای بر گرفته توسط کشورهای موفق شده دراین زمینه و البته توجه به راه حل های بومی کارشناسان خودمان تا به نتایجی خدا پسندانه و اخلاقی برسیم. باید توجه داشت آنان که تاریخ را نمی خوانند و توجه ای به اطلاعات و آمار و واقعیات جان فرسا و نوشتار دادخواهانه نمی نمایند مجبوربه تکرارآن هستند!
آیا نقدها به جایی می رسند؟