ز شهرت تا به شهرت، فرق بسیار
18 فروردین 95 - 00:01  | 1709 بازدید

 

نورالدین هاشمی تکلیمی

 

اسکندر مقدونی- (356-323 ق.م.) پسر فیلیپ در خدمت ارسطو تعلیم و تربیت یافت. در بیست سالگی به سلطنت رسید، در آغاز پادشاهی گرفتار جنگ های داخلی و شورش شهرهای یونان شد، سرانجام بر شورشیان غلبه کرد و شهر تب را به کلی ویران ساخت. در 334 ق.م. به قصد ایران از تنگه هلسپونت وارد آسیا شد. نخستین جنگ او با ایرانیان جنگ گرانیگوس است که به پیروزی او پایان یافت (334ق.م) پس از مرگ ممنون [وفات 333 ق.م.- سردار یونانی در خدمت داریوش سوم هخامنشی بود که وقتی اسکندر مقدونی به آسیا تاخت، به دفاع از هالیکارناس پرداخت و پس از جنگ (334 ق.م) گرانیگوس، به تسخیر جزایر دریای اژه و شورانیدن یونانیان بر ضد اسکندر پرداخت، ولی ناگهان بیمار شد و درگذشت. مرگ او لطمه ی جبران ناپذیری برای ایران بود، زیرا بسیاری از شهرهای یونانی حاضر به جنگ با اسکندر بودند.] ( به نقل از ص 2857 ج 2 بخش 2 دایره المعارف فارسی 1374 ) راه ایران را پیش گرفت. در جنگ ( 333 ق.م) ایسوس، داریوش سوم شکست خورد و اگرچه جان سالم بدربرد، مادر و زن و دخترش به دست اسکندر افتادند. پس از تصرف فنیقیه و مصر به تعاقب داریوش از دجله و فرات گذشت و پس از تسخیر بابل و شوش عازم تخت جمشید گردید. مقاومت آریوبارزانس به جایی نرسید و اسکندر تخت جمشید را گرفت و جمع زیادی از مردم را کشت و شهر را به تاراج داد و کاخ شاهنشاهان هخامنشی را آتش زد و وقتی که بر ایران تسلط یافت می خواست آداب و رسوم یونانی را بر این کشور تحمیل کند ولی دیری نگذشت که خود به لباس شاهان هخامنشی ملبس شد و تاج کیانی بر سر گذاشت.

(منبع: دایره المعارف فارسی- به سرپرستی غلامحسین مصاحب- جلد اول، 1345 - ص 141 به تلخیص و بدون دخل و تصرف)

کوروش کبیر(وفات 530 ق.م.) موسس امپراطوری هخامنشی، بنابر روایت هرودوت، پسر کمبوجیه و ماندانا، دختر پادشاه ماد بود. در سال 540 ق.م. که کوروش حمله خود به بابل را آغاز کرد، بیشتر ایالات آن به تصرف وی درآمده بود و در اکتبر سال 539 ق.م. سپاهش بدون جنگ وارد بابل شد. بسیاری از اهالی بابل از آمدن کوروش خوشحال شدند، بر استوانه کوروش که شاهکاری است، وی خود را آزاد کننده مردم از شر سلطنت بنونیدوس و نیز شاه برگزیده توسط مردوک (خدای ملی بابلیان) برای سلطنت کردن بر ایشان معرفی کرده است. یک فرماندار ایرانی برای شهر تعیین شد ولی بسیاری از صاحب منصبان محلی در خدمت های خود ابقا شدند. کوروش با نهایت دقت به دین بابلی احترام می گذاشت، معابد را تعمیر کرد و مجسمه های معبود شهرهای مختلف را که بنونیدوس به بابل آورده بود، به جاهای خود بازگردانید و نیز خدایان آشور و شوش را به محل های خود فرستاد، و در 538 ق.م. اجازه داد که یهودیانی که بخت النصر از فلسطین کوچ داده بود به زادگاه خود بازگردند و دستورهایی برای تجدید بنای بیت المقدس صادر کرد.

کوروش سردار و سیاستمداری برجسته بود. امپراطوری ای تاسیس کرد که از سند و سیحون تا دریای اژه و مرزهای مصر امتداد داشت و یادگاری از عدالت و رافت پس از خود باقی گذاشت.

(منبع: همان- ج2، بخش اول سال 1356- صص 2301 و 2302 به تلخیص و بدون دخل و تصرف)

 

گاندی- مهندس کارمجاند گاندی ( 1869-1948)

رهبر ملی و معنوی هند، بنیانگذاراستقلال هند از راه مقاومت منفی در سال 1934 از ریاست کنگره ملی هند استعفا کرد ولی به عنوان عامل موثر در پشت سر تصمیمات کنگره همچنان باقی ماند. گاندی در نتیجه ی مخالفت های خود با دولت بریتانیا و رهبری توده ی مردم هند به مهاتما ( دارای روح بزرگ) معروف شده بود. گاندی مخالف آلمان نازی بود و همین که جنگ جهانی دوم آغاز شد و نایب السلطنه هند، شرکت هند را در جنگ اعلام کرد، گاندی اعلام داشت که بهای شرکت هند در جنگ بر ضد آلمان نازی باید استقلال بدون قید و شرط آن باشد. در ماه می 1942 گاندی درخواست کرد که بریتانیایی ها از هند خارج شوند. دولت هند در اوت 1942 او را با 50 نفر از پیروانش زندانی ساخت و گاندی اعلام   " یا مرگ یا استقلال " کرد و در ششم ماه می 1944 از زندان آزاد شد. در 15 اوت 1947 لرد ماونتباتن استقلال هند و پاکستان را اعلام کرد و گاندی را "معمار استقلال هند از راه مقاومت منفی " اعلام کرد. در 12 ژانویه ی 1948 گاندی اعلام کرد که تا مسالمت میان هندوان و مسلمانان و سیخها برقرار نشود روزه خواهد گرفت ، در 18 ژانویه ی همان سال خبر رسید که نمایندگان فرقه های مختلف در دهلی معاهده ای امضا کردند که به موجب آن حق حیات و تملک و اجرای اعمال دینی مسلمانان هند تضمین شده است و گاندی با شنیدن این خبر روزه ی خود را شکست. در روز جمعه 30 ژانویه ی 1948 در حدود ساعت 5 بعدازظهر هنگامی که گاندی از پله ها برای رفتن به عبادت معمولی خود بالا می رفت به ضرب گلوله ی یکی از متعصبین هند از پای درآمد. او معتقد بود همچنان که انسان نمی تواند انسانی را بیافریند و به او حیات بخشد، حق سلب حیات از او را نیز ندارد. آلبرت اینشتین درباره اش گفته است: " تاثیر معنوی گاندی بر مردم متفکر بادوام تر از آن خواهد بود که به نظر مردم عصر ما، عصری که در تاثیر قدرت محض مبالغه می کند، می آید. ما از این که سرنوشت، ما را با چنین مرد روشن بینی هم زمان ساخته است سپاسگزار و خوشحالیم، " مردی که بیدارگر نسل های آینده است. "

منبع: همان- جلد دوم- بخش اول 1356 صص: 2361 و 2362

4- هیتلر- آدولف هیتلر 1889- 1945 دیکتاتور آلمان- موسس و رهبر ناسیونال سوسیالیسم، فرزند آلویس هیتلر از کارمندان گمرک اتریش، چون در درس ضعیف بود از دبیرستان اخراج شد و پس از مرگ مادرش به وین رفت. در سال 1913 در مونیخ مقیم شد و هنگام شعله ور شدن جنگ جهانی اول به ارتش باواریا پیوست ولی درجه اش از سرجوخگی فراتر نرفت. جنگ، ناسیونالیسم افراطی او را تشدید کرد و شکست آلمان را نتیجه ی خیانت یهودیان و مارکسیست ها می دانست. در سال 1920 حزب کارگران آلمان تغییر نام داد و به نام حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان یا نازی خوانده شد که سازمان این حزب در 1921 تجدید شد و هیتلر را که روش دیکتاتورمآبانه ای داشت به رهبری آن برگزیدند. کتاب نبرد من هیتلر سراسر آکنده از ضدیت با یهود، پرستش قدرت، بی اعتنایی به اخلاق و بیان راه و رسم های استیلای بر جهان بود. وی در سخنرانی های مالیخولیایی ولی جذاب خویش به کارگران نوید می داد که وسایل تامین زندگی آنان را فراهم خواهد ساخت. پس از آغاز جنگ جهانی دوم در دسامبر 1941 فرماندهی جنگ را شخصا بر عهده گرفت و چون در استراتژی دفاعی ضعیف بود از قبول شکست پس از نبرد استالینگراد (اکنون ولگاگراد) سرباز زد و با ادامه ی جنگ عده ی زیادی از سپاهیان آلمان را به کشتن داد. هنگام سقوط نهایی آلمان در آوریل 1945، سران نازی را که خواستار مذاکره با متفقین بودند متهم به خیانت کرد و در شهر برلین که با ورود نیروهای شوروی به آن، آشفته و طوفانی بود باقی ماند. در 29 آوریل با اوا براون که مدت درازی معشوقه ی او بود ازدواج کرد و در 30 آوریل هر دو در پناهگاهی از ساختمان صدارت عظمی خودکشی کردند. هیتلر از خود، آلمان ویران و بدبختی برجای گذاشت و میراثش یادبود مخوف ترین استبداد رای و جباریت قرن های جدید است.

منبع: همان- جلد دوم- بخش دوم 1374 صص: 3332 و 3331

 

و نتیجه آن که :

هست اسکندر ز یونان، کوروش از ایران زمین

هر دو سردارند و فاتح، این کجا و آن کجا؟

هیتلر از غرب و اروپا، گاندی از مشرق زمین

هر دو مشهورند، اما این کجا و آن کجا؟

و چه نیکو فرموده است آن بزرگمردی که جمله ای به وسعت یک کتاب بیان نموده:

" افتخار در خشکانیدن قطره اشک است نه در جاری ساختن سیل خون. "

برچسبها : ،
به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code