گفت و گوی بهاری گیلان فردا با فریده دریامج بازیگر گیلانی سینما، تئاتر و تلویزیون چاپ
حیف است از حال یکدیگر بی خبر باشیم
18 فروردین 95 - 19:01  | 1768 بازدید

گیلان فردا، ساناز فرزانه

برای شماره ویژه نامه نوروزی گیلان فردا از خانم فریده دریامج بازیگر گیلانی سینما، تئاتر و تلویزیون دعوت کردیم که مهمان ما باشند و ایشان هم به گرمی پذیرفتند. و بلاخره پس از چند بار پس و پیش کردن قرار مصاحبه به خاطر افزایش کارها در روزهای پایانی سال از سوی ما یا ایشان، هماهنگی انجام و این قرار گذاشته شد.آنچه در ادامه می خوانید گفت و گوی بهاری گیلان فردا با ایشان است. این بازیگر پیشکسوت می گوید:«عاشق بهار هستم و وقتی عید نزدیک می شود انگار خودم بچه می شوم...

خانم دریامج شما اصالتا گیلانی هستید؟

بله، متولد تهرانم ولی به طور کلی آبا و اجدادی و اصالتا گیلک هستیم. ما در انزلی زندگی می کردیم. همسرم رشتی هستند. بیشترین سال های عمرم را رشت و انزلی گذراندم. دوران ابتدایی، دبیرستان را رشت و انزلی بودم ولی برای دانشگاه به تهران آمدم.

به نظر شما قدیم حال و هوای عید چطور بود؟

عیدهای قدیم خیلی قشنگ بودند. آن موقع ها صفا و صمیمیت دیگری وجود داشت. بچه که بودم، رسم بود از قبل از عید برای بچه ها کفش و لباس نو می خریدند. یادم است مادرم(خدا رحمت کند)کفش ها و لباس های تازه را می گذاشت توی کمد تا وقتی سال تحویل می شود بپوشیم، ولی ما دل توی دلمان نبود که کی عید میشود. من روزی چندبار در کمد را باز می کردم و به دور از چشم مادر، لباس و کفش را برمی داشتم و نگاه می کردم، حتی می بوسیدم و هی با خودم می گفتم «کی عید میشه».

خاطره ای هم از آن زمان یادتان می آید؟

وقتی عیدی می گرفتیم با اینکه عیدی کمی بود و می شد با آن فقط آبنبات و نخودچی کشمش خرید ولی خیلی برایمان ارزش داشت. الآن هم وقتی شعر فرهاد را می شنوم که می خواند "بوی عیدی، بوی توپ،  بوی کاغذ رنگی، بوی پول تانخورده لای کتاب..." مرا همیشه یاد عید و هفت سین وعیدی آن موقع ها می اندازد. به یاد می آورم مادرم می گفت: بچه ها نگاه کنید وقتی توپ سال تحویل صدا کرد ماهی ها می پرند بالای آب و ما هم چشم می دوختیم به تنگ ماهی و سرگرم می شدیم یا با تخم مرغ رنگی بازی می کردیم.

و الآن چه حال و هوایی دارید؟

الان هم وقتی عید نزدیک می شود انگار خودم بچه می شوم، اصرار دارم حتمأ هفت سین رنگی قشنگی بچینم و خیلی فکرها به ذهنم می رسد.

پس حال و هوای عید و بهار را خیلی باید دوست داشته باشید.

دقیقا همینطور است. خودم متولد فروردین هستم. همیشه فروردین برایم ماه خاصی بوده است. طبع من هم بهاری است. عاشق بهار هستم، برخلاف خیلی ها که پاییز و زمستان یا تابستان را دوست دارند.

بیشتر تهران زندگی کردید یا رشت؟

شغل پدرم طوری بود که به شهرهای مختلف منتقل می شد. ما تنکابن ، نوشهر، تهران، انزلی و رشت زندگی کردیم. ولی من خیلی از سال های عمرم را رشت بودم. انزلی هم مدرسه رفتم، مدرسه چهارم آبان پشت مسجد بود. نمیدانم الان هست یا نه، حتما اسمش تغییر کرده است.

اهل سفرهستید؟

شدیدأ، می گویند سفر جزء عمر آدم حساب نمی شود. من عاشق سفرم و تا موقعیتی پیش می آید راهی شمال می شویم. جای دیگری هم نمی روم، مگر اینکه برای فیلم برداری باشد. اما گیلان را خیلی دوست دارم با خانواده می آیم رشت. پیش اقوام، البته خودمان خانه کوچکی داریم. دوستان خیلی خوبی هم در رشت و انزلی داریم که گله مند می شوند چرا کم می رویم.

ارتباط کاری شما با شبکه باران چطور است؟

در شبکه باران قبلأ بیشتر فعالیت داشتم. الان یکی دو سال است که تولیدات آنجا هم کم شده و ما کمتر آن طرف کار می کنیم. شاید حدود 2 تا 3 سالی باشد که آنجا کار نکردم. اما خودم قبل از اینکه به تهران بیام در رادیو و تلویزیون گیلان مشغول کار بودم.

نظر شما به عنوان یک بازیگر در مورد حفظ و تداوم زندگی خانوادگی و تداوم فعالیت هنری چیست؟

من سلامت زندگی خانوادگی را با دنیا عوض نمی کنم.عاشق خانواده ام هستم. هرجا رفتم با خانواده رفتم و حتی برای اینکه موقع حضور در فیلم برداری (که گاه پیش می آمد چند روز از خانه دور هستم) مشکلی برای خانواده ام پیش نیاد از چند روز زودتر تمام تدارک لازم را برای همسر و فرزندانم آماده می کنم. سعی میکنم برنامه ریزی داشته باشم، چون زندگی خانوادگی برایم بسیار اهمیت دارد.

چند فرزند دارید؟ آیا آن ها هم به بازیگری علاقه دارند؟

سه تا پسر دارم که متولد 59 ،60 و 61 هستند. پسر بزرگم وکیل و پسر دومم مربی ورزش است که گاه به عنوان مدیر تدارکات در فیلمبرداری هم حضور داشته و پسر سومم در کار سیستم اتومبیل است. البته پسر دومم شمال زندگی می کند.

طی سال های اخیر رفت و آمد فامیلی در بین خانواده ها کمتر شده، حتی دید و بازدید عید هم مثل قبل نیست، شما هم همینطور هستید؟

نه، ما از این قاعده مستثنی هستیم. چون خیلی اهل رفت و آمد هستیم. مهمان می آید و می رود و یا خودمان مهمان می شویم. من حتی درشبکه های اجتماعی گشتم تا دوستان قدیمی ام را پیدا کنم و پیدا کردم و الآن با آنها ارتباط دارم. چون معتقدم که مهمان با خودش روحیه می آورد. من عاشق مهمان هستم، حتی وقتی مهمان داریم ساعت ها باعشق آشپزی می کنم و لذت می برم. متأسفام که برخی افراد رفت و آمد نمی کنند و یا کار را بهانه می کنند. چون آدم هرقدر هم مشغله داشته باشد باز می تواند حداقل با تلفن از حال همدیگر جویا شود. الان همه موبایل دارند نهایتأ یک تلفن کردن و سلام و علیک باعث می شود که پیوندها گسسته نشوند چون خیلی حیف است از حال یکدیگر بی خبر باشیم، تنهایی اصلأ قشنگ نیست.

وقتی از گیلان دور هستید دلتان بیشتر برای چه چیز گیلان تنگ می شود؟

دریا را بی نهایت دوست دارم. تابستان که می شود دلم پر می کشد بیایم انزلی و رشت. هم فامیل و دوستان را میبینم و هم دریا را. اسمم هم که دریامج است.

از غذاهای رشتی کدام را می پسندید؟

فسنجان، اناربیج خیلی دیگر از غذاهای رشتی را دوست دارم، خودم غذاهای محلی را خودم درست می کنم، بچه هایم را هم به غذاهای گیلکی عادت دادم.طبق گفته دوستان، دست پختم خوب است.

الآن در فیلمی بازی می کنید؟

اخیرا کار کم شده، در بین همکاران ما بیکاری زیاد است. من هم مستثنی نیستم. امسال یک فیلم سینمایی به نام«هفت ماهگی» به کارگردانی آقای هاتف علی مردانی در جشنواره داشتم. یک تله فیلم هم دارم به اسم «من مادرم»، این ها هنوز اکران نشده اند.از آخرین کارهای قبلی من هم فیلم «گذر از رنج ها»به کارگردانی حسن پورکریم بود که حال و هوای گیلان را داشت.

آیا صحت دارد که بعضی ها نقش را می خرند؟

متاسفانه بله، بعضی ها پول می دهند نقش می گیرند و یا اسپانسر می شوند و بعد توقع دارند. بخاطر همین خیلی از همکاران که توانایی و تحصیلات این کار را دارند بیکار در خانه نشسته اند و برخی ها که اصلأ با الفبای کار بازیگری آشنا نیستند نقش را می خرند و کار می کنند. البته این موضوع در مورد تعدادی از افراد صدق می کند.

بازی کدامیک از بازیگران برایتان تاثیرگذارتر بوده است؟

از آقایان مشایخی، کشاورز، نصیریان، پرستویی که استاد هستند، این ها تکرار نشدنی هستند.از خانم ها فاطمه معتمدآریا، ترانه علیدوستی

در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید.

عید را به شما و همشهریان و همه مردم ایران تبریک می گوییم.امیدوارم سالی به دور از گرفتاری و پر از برکت و سلامتی و خوبی برای همه باشد. همدیگر را دوست داشته باشیم و به هم عشق بورزیم.

 

  • بیوگرافی

فریده دریامج که اصالتا گیلانی است در سال ۱۳۳۵ در تهران متولد شد. فعالیت هنری را از سال ۱۳۴۶ از تئاتر مدرسه در رشت و انزلی شروع کرد و بعد از اخذ دیپلم و لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک به فعالیت مشغول شد. در سال 1347 موفق شد مدال طلای کشور ا به خاطر بازی در فیلم«سگی در خرمن جا» به خود اختصاص دهد. وی همچنین در سال 1348 مدال طلای کشور «پیک نیک در میدان جنگ» را ازآن خود کرد.

حاصل فعالیت‌های او در بخش نمایش عبارت است از: «بازی در نمایش طولانی» (جعفر والی)، «ابراهیم توپچی و آقابیک» (رکن الدین خسروی)، «آغاز و انجام» (جعفر والی)، «ماندراگولا» (دکتر فهیم)، «شاه می‌میرد» (رضا کرم رضائی)، «شب سیزدهم» (حمید امجد)، «در انتظار اولین» (امیر ثابت) و...همچنین  بازی در 60 فیلم تلویزیونی و بازی در 14 فیلم سینمایی بخش دیگری از فعالیت های هنری وی است.

 

برچسبها : ،
به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code