شیون شاعر محبوب گیلانی
11 خرداد 96 - 00:03 | 1782 بازدید
گیلان فردا- اگه روراس بیبی دونیا تی جایه
تیره کیشمیش نخود موشکیل گوشایه
تی سر دوشمندِ سایه جیر نیبه سبز
بکفته دارِ گول لانتی کولایه «شعر از شیون فومنی»
میر احمد سید فخری نژاد، مشهور به شیون فومنی، از شاعران محبوب و مشهور شمال ایران است. شهرت او فراتر از شهر و استان زادگاهش بوده و در سراسر کشور طرفداران خود را دارد. هم نسل هایش از او به نیکی یاد می کنند و جوانترها با اشعار گیلکی و فارسی اش به خوبی رابطه برقرار می کنند. شیون شاعری مردمی و خوش خلق بود که توانست آثار ماندگاری از خود به جا بگذارد. وی به عنوان یکی از شاعران موفق دو زبانه در حوزه شعر محلی و بومی گیلکی، که داشت در محاق فراموشی قرار میگرفت سینه به سینه تا آن سوی مرزهای کشورمان اشاعه داد و از سوی دیگر در حوزه شعر فارسی با انتشار مجموعههای شعر فارسی و ارایه قالب های معمول و مرسوم شعر فارسی از شاعران تأثیر گذار و توانای شعر معاصر بشمار میرود. تحقیق و پژوهش در زمینهٔ فرهنگ، و ادب گیلان و ارایه مجموعه اشعار گیلکی در قالب غزلیات، منظومهها و دو بینیهای محلی از جمله آثار اوست. علاوه بر این ها، ترانه سرایی یکی از جنبههای ادبی و هنری شیون است که با مهارت، چیرگی و تسلط بر موسیقی، آواها و ملودیهای محلی و فارسی از وی بهعنوان موفقترین شاعر ترانه سرا یاد کرد و در این حوزه ترانههای متعددی از وی توسط خوانندگان نامور خوانده شد.
وی در سال ۱۳۲۵ هجری خورشیدی در شهرستان فومن متولد شد. تحصیلات ابتدایی و سه ساله خود را در رشت سپری و بعد از آن به کرمانشاه کوچ کرد و سه ساله دوم دبیرستان را تا اخذ دیپلم طبیعی در آنجا گذراند. شیون در سال ۱۳۴۶ وارد سپاهی دانش در طارم زنجان شد و یک سال بعد به استخدام اداره آموزش و پرورش استان مازندران درآمد و در سال ۱۳۴۸ ازدواج کرد. تا سال ۱۳۵۱ به کار تدریس در ساری مشغول بود. پس از آن نیز دردیگر نقاط گیلان به این شغل ادامه داد.
شیون در سال ۱۳۷۲ مبتلا به بیماری نارسایی کلیه شد و یک سال بعد برای درمان این نارسایی به وسیله دیالیز(تراکافت) به تهران کوچ کرد و در همین سال با توجه به درد بیشمارموفق به اخذ مدرک تحصیلی لیسانس در ادبیات، از دانشگاه تربیت معلم شد. شیون در سال ۱۳۷۶ ه.ش پس از سال ها تدریس، بازنشسته شد.
وی در شهریورماه ۱۳۷۷ پس از یک دوره بیماری مزمن کلیوی و انجام پیوند کلیه در یکی از بیمارستان های تهران از دنیا رفت. آرامگاهش در بقعه سلیمان داراب رشت بنا به وصیتش در کنار مقبره میرزا کوچک جنگلی قرار دارد.
غمباد هزار ساله
باد آمد و برد واژهها را، از دفتر آبدیدهی ما
دیگر به سکوت شب نپیچد بوی غزل از جریدهی ما
فریاد سکوتمان بلندست در پچپچ دیرسالهی دشت
اسطورهی ضجههای تلخست تاریخ ستمکشیدهی ما
آنسوی تبسّم صبوری، پژواک شکستن دل ماست
خشمی که هنوز پا فشردهاست در مشتزبانبریدهی ما
آشفتگی درون ما را ـ دریا نکند به قصه باور
آشوب جزیرههای خونستجاری به خلیج دیدهی ما
پایآبله آمد از ره دور چاووش نسیم گل، دریغا
پروردهی سیمِ خاردارست آزادی نو رسیدهی ما
اشکی به مزار ما نیفشاند با آن که هوای گریهاش بود
در حیرتم آسمان چه خواهد از جان به لبرسیدهی ما
آن گونه بخواب بویناکیم کآلودهی ماست جامهی خاک
ترسم تن لحظهها بپوسد در سایهی آرمیدهی ما
تا قمری سوگوار جنگل در حسرت نوحهای بموید
غمباد هزار ساله گل کرد در حنجرهی سپیدهی ما
مهتاب ـ هنوز غصه میخورد از خواب دریچهها، که یک شب
باد آمد و برد واژهها را از دفتر آبدیدهی ما …
(از کتاب پیش پای برگ شیون فومنی)