پیامد انتشار منشور عقلانیت و توسعه؛ برنامه محوری
11 خرداد 96 - 00:03 | 1641 بازدید
مجله گیلان فردا- توسعه یک پدیدهی بدیع و نو نیست بلکه تجربه ای است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته را به اعتلا رسانده است. و کشورهای در حال توسعه با پیروی از مسیر و بهرهگیری از تجربیات کشورهای توسعهیافته، توانستهاند به نتایج مطلوبی دست یابند. توسعه سلیقه نیست بلکه اندیشه و فلسفهی شکوفایی است؛ بنابراین ما نیز میتوانیم از تجربیات دیگر کشورها برای رسیدن به نقطه مطلوب مورد نظر استفاده کنیم.
توسعه الگوها و معیارهای مشخصی دارد اما گاهی این الگو به نسبت زمان و شرایط جغرافیایی متفاوت است اما آنچه مهم است، اصول ثابت توسعه است که باید مورد توجه و تاکید قرار بگیرد و نیاز است تمام سطوح جامعه درک صحیحی از این معیارها داشته باشند.
با نگاهی به کشورهای در حال توسعه میشود دید که تمام کشورهایی که طی سالهای اخیر رشد چشمگیری داشتند از یک منشور عقلانیت و توسعه برخوردار بودند و برای دستیابی به توسعه رهیافتی را دنبال کردهاند. غالباً جوامع با دو رهیافت روبرو هستند که یکی رهیافت جامعه محور و دیگری رهیافت نخبه محور است اما جوامع توسعه نیافته به دلیل عدم وجود احزاب و نقش کمرنگ مردم و نهادهای اجتماعی قدرتمند، اساساً به نخبگان متعهد و سیاست گذاران شایسته نیاز دارند تا مبتنی بر تفکر عقلانیت و با چارچوب های حل المسائلی مشکلات شهر و موانع توسعه شهر را از پیش رو بردارند.
اگر رشت طی دهههای گذشته ساکن بود و در یک حالت سردرگمی دچار روزمرگی شده بود به دلیل فقدان نگاه توسعهمدارانه بود که نتیجهاش انباشت مشکلات مختلف در حال حاضر است. باید اعتراف کرد که مدیران شهری و سیاستگذاران ما استراتژی درست و اهداف مشخصی برای اعتلای شهر نداشتند و اگر داشتند، به دلیل بیتوجهی به اصول توسعه امکان پیشبرد اهداف شهر فراهم نبود. اصول و ارزشهای توسعه زیربنای هر جامعهی موفقی است و درک صحیح و توجه به آن امکان گام برداشتن در مسیر شکوفایی را فراهم میکند.
به طور خلاصه میشود گفت این ارزشها از عقلایی کردن آموزش شروع میشود. این آموزش نظم و قانون پذیری را نهادینه میکند،کار جمعی و مشارکت پذیری را ترویج میدهد و کودک می آموزد منافع شخصی او گره خورده به منافع جمعی است. توجه به منافع جمعی تعهد و مسئولیت پذیری را یاد میدهد. اهمیت به منافع جمع، اهمیت توجه به توانایی و تخصص را طرح میکند و داشتن ایده و اندیشه برای چگونگی دستیابی به موفقیت را مورد تاکید قرار میدهد. اینگونه است که از نخبه محوری و دوراندیشی نخبگان به عنوان یکی از اصول اصلی توسعه یاد میشود.
شهر برای دستیابی به توسعه نیاز به اهداف مشخص دارد. برای این اهداف چشم انداز و بر مبنای چشم انداز برنامههای مشخص باید پیش بینی شود. بنابراین شهر نیاز به ایده و اندیشه دارد که به نوعی رهیافت شهر و نقشه ی راه در سطح نظری است اما نیاز است این نظریات به سطح تجربه برسند.
شهر رشت اخیرا حرکتی را در مسیر توسعه آغاز کرده و برای نخستین بار صاحب ایده، افق و چشم انداز شده است. همانطور که شاهد بودیم بخشی از این نظریه ها در قالب برنامههای عملیاتی مثل پروژه بازآفرینی عینیت پیدا کرده و شهروندان، ما به ازای بیرونی این تئوریها را دیده و تاثیرات آن را تا حدودی درک کردهاند.
بنابراین نظریات و تئوریهای توسعه باید مابهازای بیرونی داشته باشد و به عینیت تبدیل شود نه اینکه تنها در سطح شعارهای تبلیغاتی باقی بماند و همچون تجربیات گذشته بعد از فصل انتخابات به فراموشی سپرده شود و در نهایت سیاستگذاران شهری از آن همه برنامههای پرطمطراق دهن پر کن به نهضت آسفالت و حفظ و نگهداری شهر برسند.
در اینجاست که انتشار منشور عقلانیت و توسعه مبتنی بر برنامهمحوری اهمیت و ارزش پیدا میکند. انتشار منشور عقلانیت و تبیین اهداف برنامهها و آگاهی بخشی جامعه از اصول و درک صحیح از آن میتواند توسعه انسانی، توسعه اجتماعی و فرهنگی را به همراه داشته باشد. شهروند توسعهیافته و آگاه سطح انتظار و توقعاتش بالا میرود و تبدیل به شهروند مطالبهگر میشود.
شهروندی که با منشور توسعه و عقلانیت آشنا شود، حساسیتپذیر میشود و فاصله بین شعار و عمل را نمیپذیرد. وقتی از دلایل تعیین استراتژی شهر و اهداف و پیامدهای برنامهها آگاه شود، اعتماد میکند و مشارکتپذیر میشود. اما عدم آگاهی شهروند و عدم اعتمادسازی حس تعلق شهروند را نسبت به شهر تقلیل میدهد. همانطور که ما در گذشته تجربه کردیم، روح بیاعتمادی وقتی در جامعه حاکم شد، فرهنگ روزمره ترویج پیدا میکند و منافع آنی زودگذر جایش را به پایداری و ماندگاری میدهد. همین اثرات آنی، دستاویزی عدهای میشود تا با سواستفاده از احساسات عمومی، به جای پاسداری از منافع شهر و همراهی با اهداف و استراتژی شهر، به سمت توجه به منافع گروهی و محفلی پیش رود. در چنین جامعهای نمایشهای پوپولیستی و سیاسیبازی هرگز تمامی ندارد و بخش زیادی از تمرکز و انرژی شهر را به خود معطوف میکند.
جامعه علاقهمند به توسعه به فرآیندی نیاز دارد که از این طریق با اندیشهها و ایدهها آشنا شود، به مباحثه بپردازد، اصول توسعه و اهداف آن را درک کند و مابهازای بیرونی محتوا را ببینند که چه تاثیراتی بر روی زندگیاش داشته و با نهادینه شدن این اصول به اتفاق نظر و اهداف مشترک برسد.
اولین ویژگی این اتفاق میتواند این باشد که برای همیشه افراد جامعه بین فرد خوب با فرد توانمند برای انتخاب او به عنوان تصمیمگیرنده تمایز قائل میشوند و به این باور میرسند که منافع شهر و شهروند برای رشد و شکوفایی در گروی یک فرد توانمند و متعهد است نه آدم خوبی که توانایی درک درست از توسعه و توانایی لازم برای اثربخشی را ندارد. بنابراین انتخاب عقلانی مورد توجه قرار میگیرد. از سوی دیگر مطالبهگری او امکان شعار دادن و بیتوجهی و عدم تحقق آن را از افراد سلب میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای انتشار منشور عقلانیت و توسعه، برنامهمحوری است. آنچه در محور توجه قرار میگیرد برنامههای شهر و چشمانداز پیش روی آن است. در این شرایط حتی مخالفان مجبور میشوند در چارچوب برنامهها حرف بزنند. در نتیجه صراحت فرهنگی تحقق پیدا میکند و از طریق پرداختن به فکرها، بحث کردن، جدل و مباحثه استنباطهای مشترک حاصل میشود و شخصیت توسعهطلبی شکل میگیرد؛ بدین شکل است که چارچوبهای عقلانیت و توسعه عملی خواهد شد.
بنابراین شهر بیش از هر چیز در سطوح مدیریتی و بین تصمیمسازان و سیاستگذاران خود به افرادی نیاز دارد که درک درستی از شرایط جامعه و منافع شهر داشته باشند، به شهر احساس تعلق و تعصب داشته باشند، نگاهشان به مسائل عقلانیت محور و علممحور باشد نه اینکه با عقاید شخصی و نظریات سلیقهای بخواهند تصمیمگیری کنند. منشور عقلانیت و توسعه، شهر را از حاشیه به متن سوق میدهد و به جای طرح مسائل پوچ و بیاثر، برنامهها و اهداف مورد توجه قرار خواهد گرفت. یعنی دو شاخصی که فقدان آن در دهههای گذشته باعث شد اکثر ما امروز از سطح کیفیت زندگی خود ناراضی باشیم.
به نقل از روزنامه گیلان امروز مورخ دوم اردیبهشت 96