پدر زیست شناسی ایران چاپ
مردی که مثل هیچکس نبود
20 مهر 94 - 00:07  | 1845 بازدید

 

گیلان فردا- هم خوب حرف می زد و هم حرف های خوبی می زد. آن قدر با شوق و پر انرژی صحبت می کرد که شیفته اش می شدید. مطالب علمی را با بیانی ساده و قابل فهم با دلیل و مثال ارائه می داد و این باعث می شد تا خیلی راحت تر مطالب را بفهمید.

یادم می آید اولین بار در خرداد 1383 با پروفسور"محمود بهزاد" مصاحبه کردم. زمانی که در آستانه 91 سالگی بود، اما سرزنده، بشاش، فعال و در سلامت کامل جسم و روان. صحبت هایش دلنشین و به قول امروزی ها "به روز" بود. این حکیم فرزانه در رشت و در نزدیکی ما زندگی می کرد. بی هیچ تکبر و دوری از مردم. او را هم ردیف انیشتین می دانستند و آسیموف ایران می خوانند ولی او پیوسته همان معلم مهربان و صمیمی شهرمان بود که با مهارت و عشق، نخبگان زیادی را به جامعه تحویل داد.

آنچه از آن مصاحبه به ذهن دارم این است که کارش را با عشق انجام می داد. می گفت برای اینکه خسته نشود همزمان روی چند موضوع کار می کند. تالیف، ترجمه و تحقیق و این باعث می شود تا به محض اینکه از کاری خسته شد، سراغ کار دیگری که از علاقه مندی هایش است برود.

وقتی از دکتر بهزاد پرسیده بودم که رمز موفقیت تان چیست؟ پاسخ داده بود « واقع بینی،عشق و ایمان به کار، مفید بودن برای جامعه و توقع نداشتن از هیچکس و تلاش بی وقفه».

بله، می گفت «از هیچکس هیچ توقعی ندارم و این باعث می شود که خیلی راحت و سبکبال باشم و هیچگاه ذهنم درگیر مسائل حاشیه ای نشود».

وقتی به دکتر بهزاد گفته بودم که خیلی از افراد سعی می کنند این طور باشند ولی در عمل باز به سبکبالی که شما به آن رسیده اید نمی رسند می گفت:«خب باید به مواردی که گفته ام قلبا" باور داشته باشیم. مثلا واقع بینی خیلی مهم است. یعنی وقتی موقعیتی برای آدم پیش می آید که ناراحت کننده است انسان باید به این فکر کند که چطور می تواند مشکل را علاج کند چون با ناراحت شدن و مدام در نگرانی به سر بردن بیشتر دچار استرس می شود و اینطوری هم نه تنها مشکل حل نمی شود بلکه شخص بیشتر عذاب می کشد، پس باید چاره اندیشی کند و یا از کنارش رد شود. یعنی آن موضوع و اتفاق را به عنوان یک واقعیت قبول کند و به خاطر آن زانوی غم بغل نگیرد».

 

پروفسور بهزاد با اعتقاد بر اینکه دانشمندان باید بین خودشان و مردم عادی پل بزنند می گفت:«دانشمندان باید حرف های علمی را به زبان ساده و راحت برای مردم عادی بیان کنند، تا اگر افرادی بی سواد هستند و یا به خرافاتی اعتقاد دارند، آنها را آگاه کنند. من از وقتی که با علم آشنا شدم دیدم که بعضی از افراد تا چه حد غرق در خرافه هستند. برای همین سعی می کنم پلی باشم برای اشاعه دانش و همه گیرشدن علم».

او داشتن ایمان را یکی از حلقه های مهم در این مسیر شمرده و می گفت:«اگر انسان ایمان به چیزی داشته باشد آن چیز هر چه که باشد می تواند از استرس دور بماند و یا حتی در مقابل بیماری ها مقاومت کند. یعنی نتیجه ای که از ایمان حاصل می شود بسیار مهم و مثبت است. مثلا گروهی به نذر ایمان دارند یعنی نتیجه این ایمان موجب آرامش فرد شده و اورا برای رسیدن به خواسته اش مصمم تر می کند و یا اکثریت مردم به خدای متعال ایمان دارند و مقدرات را می پذیرند و از این بابت آرامش روانی زیادی پیدا می کنند. بنابراین در کل ایمان قلبی نسبت به کاری که شخص انجام می دهد موجب موفقیت او می شود. البته علاوه بر آن، فرد در هر جایگاهی هم که هست باید بتواند از طریق شغلی که دارد برای جامعه مفید باشد واین احساس خوبی به شخص می دهد».

یادم است که در بخش دیگری از گفتگوی آن سال، پروفسور بهزاد با اشاره جدی نسبت به نحوه تغذیه می گفت:«گاهی افراد به خودشان هم رحم نمی کنند و آنقدر پرخوری می کنند که تمام بدنشان درد می گیرد و اصلا حوصله ی هیچ کاری را هم ندارند».

دکتر بهزاد می گفت:«بعضی از مردم، هم در خانه پرخوری می کنند و هم در مهمانی و عروسی، انگار هرگز چیزی نخورده اند، در حالی که باید بدانیم فقط دو سوم غذایی که می خوریم به نفع بدن ماست و غذای اضافی ما را بیمار، پیر و فرسوده می کند و هم به اقتصادمان ضرر می زند».

او هم تاکید داشت که صبح مثل شاهان، ظهر مثل اغنیا و شب مثل تهیدستان غذا بخوریم.

یادم می آید در آن مصاحبه وقتی از ایشان پرسیده بودم که چکار کرده اند تا سالم و با نشاط بمانند گفت:« به مصرف درست مواد غذایی و ورزش  اهمیت می دهم .البته در جوانی شاید کمتر اما در میانسالی توجه بیشتری به این موضوعات داشته ام». ولی ایشان به نکته دیگری نیز اشاره داشت و آن اینکه افراد باید از مسائل استرس زا دوری کرده و در سنین میانسالی و سالمندی از مغز خود بیشتر کار بکشند. وی با تاکید براینکه نگاه کردن تلویزیون یا خواندن یک داستان ونظایر آن برای مغز فعالیتی ایجاد نمی کند می گفت: اما حفظ کردن یک شماره تلفن یا حفظ کردن یک بیت شعر باعث می شود که سلول های مغز فعالیت بیشتری داشته باشند.

 


زندگینامه دکتر محمود بهزاد

محمود بهزاد در ۲۲ اسفند۱۲۹۲ در رشت به دنیا آمد و در ۸ شهریور۱۳۸۶ در سن ۹۴ سالگی درگذشت.

وی تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را در رشت گذراند و جزء اولین دیپلمه‌های گیلان بود. سپس به دانشسرای عالی راه یافت و در سال۱۳۱۴ در رشته علوم طبیعی و تربیتی فارغ التحصیل شد. به موازات تدریس در دبیرستان البرز در دانشکده داروسازی هم ثبت نام کرد. در سال ۱۳۲۸ با اخذ مدرک دکترای داروسازی، فعالیت در دانشکده داروسازی تهران را نیز آغاز کرد. تسلط وی به سه زبان آلمانی، فرانسه و انگلیسی و ترجمه و تالیف کتاب های علمی مختلف باعث شد که بارها مورد تقدیر قرار گیرد.

ترجمهٔ کتاب «روانشناسی فیزیولوژیک» توسط وی ( در سال ۱۳۴۸)، موجب شد برای تدریس روانشناسی فیزیولوژیک به دانشگاه تهران دعوت شود. از آن پس در دانشگاه تهران، دانشسرای عالی و مدرسه عالی دختران به تدریس زیست شناسی و روانشناسی فیزیولوژیک پرداخت. وی از سال ۱۳۳۹به مدت 15 سال در دبیرستان رازی به زبان فرانسه علوم طبیعی تدریس کرد.

در سال ۱۳۴۱ مامور تاسیس سازمان کتاب های درسی شد و مدت دو سال ریاست این سازمان را به عهده داشت. خدمات درخشان او در سازمان کتاب های درسی فراموش نشدنی است؛ با تلاش او همهٔ کتاب های درسی ایران (از دورهٔ ابتدایی تا پایان دوره متوسطه) تدوین و تالیف شد و با رسم الخط واحدی به چاپ رسید. وی در سال ۱۳۶۰ به زادگاه خود بازگشت و همکاری خود را با انجمن داروسازان گیلان آغاز کرد و با بیش از 60  سال سابقه ی تدریس در زمینه‌های مختلف زیست شناسی، فیزیولوژی و ژنتیک به «پدر زیست شناسی ایران» معروف شد.

دکتر بهزاد، پرکارترین نویسنده و مترجم کتاب های علمی در ایران است. از وی 98 جلد کتاب  به یادگار مانده است که بر اساس اطلاعات موجود ۶۳ کتاب را به تنهایی و 35 کتاب را با همکاری دیگران تالیف و ترجمه کرده است. تندیس این دانشمند ایرانی به عنوان یکی از مفاخر گیلانی در سبزه میدان رشت قرار دارد.«هر ساله در شهریور ماه و به مناسبت روز داروساز از سوی انجمن داروسازان گیلان، یاد و خاطره این مرد بزرگ گرامی داشته می شود».

 

ابراهیم زاده

برچسبها : ،
به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code