اگر دیگران توانستند، ما هم می توانیم
1 مهر 00 - 00:07 | 836 بازدید
گیلان فردا-سوال عمده و مطرح این روزها که جامعه ایرانی با معضل کرونا روبرو است این خواهد بود که پس از رفع بحران، سمت و سوی جامعه به کدام جهت و در چه محوری پیش خواهد رفت؟ آیا با تغییر نگرش و روش ها و باورهای فردی و عمومی روبرو می شود؟ یا با دگرگونی در بعضی از ساختارهای ناکارآمد، تحول و گشایش در زندگی مردم ایجاد خواهد شد؟ پرسشی از این نمونه زیاد است.
اما کم نیستند افرادی که با تامل به پدیده ها، رویدادها و با توجه به شرایط زمانی دورنمای آینده را آن گونه که خود تصور می کنند به تصویر می کشند. دنیایی که هنوز نشانه های روشنی در چشم انداز و افق آن دیده نمی شود. تازه برفرض هم اگر چیزی قابل درک و رویت باشد، آنقدر مبهم و نارساست که مشکل بتوان تغییراتی در شئون زندگی مردم پیش بینی نمود و به تحولی در آینده امیدوار بود. تجربه تاریخی جوامع انسانی در کشورهای پیشرفته نشان از واقعیت هایی دارد که در بسیاری از تحولات و دگرگونی های تاثیرگذار ابتدا به ساکن و بدون پیش زمینه قبلی نبوده است. بلکه انگیزه تغییر در رابطه با مناسبات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وجود داشته است که توانست در بزنگاه حساس و در موقعیت مناسب، عناصر و معیارهای جدیدی را در هماهنگی با دیگر الزامات، انتخاب و جایگزین مفاهیم گذشته نماید و مسیر جامعه را در جهت اهداف مورد نظر پیش ببرد.
جوامع امروزی در مواجه با مسایل و مشکلات پیش روی، برای رفع بحران های ناشی از پدیده های نو پیش از آنکه به سراغ علوم و فناوری بروند، بیشتر به سرمایه اجتماعی می اندیشند و به آن روی می آورند تا در راستای هم اندیشی و همکاری فردی و اجتماعی نه فقط از بهره وری علم و دانش کمک بگیرند، که با استفاده از امکانات علوم انسانی (جامعه شناسی، روانشناسی، فلسفه و...) برای ایجاد مناسبات جدید در عرصه اقتصاد، سیاست، فرهنگ و هنر نیز بهره مند شوند. بی سبب نیست که جوامع مدرن، توانمندی و تجربه سرمایه انسانی را به نوعی علاج و حلال مشکلات می دانند و در جهت شناخت و آگاهی بیشتر مدام به بازاندیشی و ابداع شیوه های مناسب برای زندگی بهتر اقدام می کنند. اهمیت سرمایه اجتماعی از آن روی مهم به نظر می رسد که با داشتن ویژگی های لازم می تواند بر روند تحول اجتماعی در عرصه (نظری و عملی) و شناخت حوزه های تصمیم گیری در رابطه با جامعه موثر واقع شود.
شکی نیست که هر جامعه شرایط متناسب زمان خود را در نظر می گیرد و با علوم انسانی و با دیگر عوامل فرهنگ، دانش و هنر دوران خود شناخته می شود. اگر جایگاه و اعتباری در خور توجه کسب می کند، مربوط به دوره و عصری است که زندگی در آن جریان داشته و توانست به حل عمده مسایل مطرح بپردازد.
اصولا کارایی علوم انسانی را باید برای اکنون و زمان حال سنجید که بتواند به پاره ای از امور مربوط به انسان ها بپردازد، نه برای آینده که با فراهم شدن زمینه علمی جدید و تغییر مناسبات اجتماعی، با تغییر نگرش ها روبرو خواهد بود. اما آنچه ذهن ها را به خود مشغول می سازد در قیاس با دوره های مختلف و شرایط زمانی است که در تحول مناسبات جامعه، علوم انسانی بی تاثیر از آن نخواهد بود. به گونه ای که در دوران معاصر و با تغییرات اساسی در عرصه علوم و فناوری و دانش اطلاعات، علوم انسانی نیز با رویکردی جدید وارد مرحله ای از اندیشه های نو شد.
بی تردید زندگی امروزی برای عده ای با سرگرمی های فناوری و اطلاعات رسانه ای در دنیای مجازی فراهم می شود تا لحظات خود را با هیجانات زودگذر پر نمایند. طبیعی است که فاصله گرفتن از علوم انسانی برای آنها امری بدیهی محسوب شود. اگر نگوییم همه، حداقل بخش قابل توجهی از توانمندی سرمایه اجتماعی که می توانست صرف امور فرهنگ و هنر و دانش عمومی شود به حاشیه رانده شده است. به عبارتی افراد همان اندازه که از امکانات دنیای رسانه ای استفاده می کنند، مشکل بتوانند از ویژگی های علوم انسانی بهره کافی ببرند. برفرض ممکن هم اگر نیاز به چنین چیزی بود بیشتر از طریق روزنامه، ارسال پیامک ها، اطلاعات رسانه ای دنیای مجازی بود که به آن دسترسی داشتند. می توان گفت سیاست روزمرگی، زبان اصلی افرادی است که از دو سه دهه قبل با کامپیوتر آشنا شده بودند و جای خالی علوم انسانی را با آن پر می کردند. ولی امروزه با نسلی روبرو هستیم که با اینترنت، شبکه های ماهواره ای و رسانه ای و دنیای مجازی بزرگ شده و کمتر به ضرورت نثر و الزامات علوم انسانی در زندگی خود می اندیشد.
بی گمان سرمایه اجتماعی در راستای منش ها، رفتارها و خواسته های آحاد افراد جامعه معنا پیدا می کند. اینکه چگونه از علوم انسانی در جهت ارتباط با دیگران در احساس همدردی و مراودات عاطفی و انسانی استفاده نمود و با ارایه راهکارهایی از مصائب و مشکلات مردم کاست و از رویدادها و پدیده های مخرب فاصله گرفت و موقعیت بهتری را برای افراد رقم زد، که انجام همه این امور بالطبع به سرمایه اجتماعی، خرد و اندیشه انسان هایی بستگی دارد که با فراهم کردن ساختارهای جدید و کارآمد، رفاه و آسایش و نهایتا سلامتی جامعه انسانی را ترویج نمایند. البته کاری است سخت، اما شدنی و امکان پذیر، همانگونه که دیگران و کشورهای مطرح در جوامع مدرن توانستند، چرا ما نتوانیم؟
*محمدتقی مرتاض هجری
فرهنگی بازنشسته و هنرمند نقاش