بحران های انتقال آب هنوز خودنمایی نکرده است
12 دی 00 - 00:10 | 879 بازدید
گیلان فردا،سارا فرزانه- قصه پر غصه بی آبی و کم آبی مدت هاست نقل محافل شده، زاینده رود و دریاچه ارومیه خشک شدند، هموطنان خسته و نا امید از عدم مدیریت صحیح منابع آبی در کشور، خواهان رسیدگی جدی و رفع این مشکل هستند تا بیش از این مسئله آب تبدیل به معضل نشود. اما چرا قبل از وقوع تدبیری اندیشده نشد؟ اصولا آیا برای تصمیم سازی و تصمیم گیری در حوزه های مختلف اندیشه و نگاهی همه جانبه نگر وجود دارد؟!
حسن فروزانفرد، نایب رییس کمیسیون توسعه پایدار، محیط زیست و آب اتاق بازرگانی ایران در گفتوگو با ایلنا در مورد انتقال منابع آبی به فلات مرکزی گفت: آنچه در زمینه آمایش سرزمینی باید مورد توجه قرار میگرفت، شوربختانه مورد توجه قرار نگرفت. توانمندیهای لابیگری و قدرت سیاسی عامل اصلی بسیاری از تصمیمات بوده، در واقع امروز آثار دستکاری در مزیتهای محیط زیست را میبینیم. ما تصمیم گرفتیم که آب را از مخازن طبیعی زاگرس به بخشهای مرکزی فلات ایران منتقل کنیم که دستاورد این کار، توسعه غیرمتناسب و ناپایدار در فلات مرکزی ایران است.
وی افزود: در استانهایی مثل یزد، کرمان و... معادنی داریم که قابلیتهای خوبی دارند. این معادن قابلیت این را دارند که به کنارههای ساحل مکران یا هرمزگان منتقل شوند و از آب استفاده کنند. اگر ظرفیتهای صادراتی آنها فعال شود از این موقعیت بهرهمند میشوند. اما تصمیم این بود که حداکثر ارزش افزوده به استانهای خاصی برود که از آنها مسئول یا مسئولانی در جایگاه حاکمیت حضور داشتند. در استانهای یزد، کرمان، اصفهان و ... که همیشه نفرات تعیینکنندهای در حاکمیت داشتند، شاهد این اتفاقات هستیم.
وی گفت: باید مطابق با مزیتهای واقعی محیط زیست پیش رویم، آنچه که امروز به عنوان کسری منابع آبی داریم، بیشتر آنها قابل جبران نیست. با توجه به اینکه مقادیر زیادی از آب منطقه کارون در نهایت به خلیج فارس ریخته و به آب شور تبدیل میشد، تصمیم گرفته شد با مهار آبهای سرشاخهها و سرچشمهها برای موارد دیگر در بالادست استفاده شود تا قسمت کمتری از آن به خلیج فارس بریزد. به این ترتیب انواع و اقسام سدها روی رود کارون و سرمنشاها شکل گرفت، از محل این سرشاخهها آبهایی را هم به مناطق مرکزی منتقل کردند. بنابراین از منابع کارون برای جاری کردن منابع به سمت استانهای کم برخوردار آبی استفاده شد.
فروزانفرد بیان کرد: برای مثال در استان یزد تولیدکنندگان کاشی و سرامیک را داریم که یک صنعت آببر است. چون منبع خاک و نیروی انسانی وجود داشته، تصمیم گرفته شده آب به این منطقه منتقل شود. چنین جابجاییهایی در بلندمدت به خصوص در زمان خشکسالی خودنمایی میکند و استان مبدا دچار تنشهای آبی شده به حساسیتهای منطقهای دامن زده میشود همانطور که اکنون هم شاهد نارضایتیها از انتقال آب به فلات مرکزی هستیم و میتواند باعث برهم خوردن تعاملات اجتماعی استانها شود. کسانی که چنین تصمیماتی گرفتند ممکن است امروز دیگر بر مسند کار نباشند اما آثار تصمیمات آنها سالها بعد درحال بازنمایی در اقتصاد و مسائل اجتماعی است.
وی افزود: مسیر جابجاییها نیازمند همراهی عمومی و کارشناسی است. عصری که در آن به سر میبریم عصر شفافیت و سرعت جابجایی اطلاعات است.
وی با تاکید بر تهدیدهای مهاجرت به این مناطق گفت: اتفاق ناگواری که در 40 تا 50 سال گذشته روی داده این است که مهاجرت نیروی انسانی از سمت زاگرس که صاحب منابع آبی بودند به سمت فلات مرکزی سرازیر شده است، چون توسعههای صنعتی را در استانهای مرکزی مانند اصفهان، کرمان، یزد و تهران متمرکز کردیم. بنابراین جمعیت به طور غیرطبیعی توسعه پیدا کرد، وقتی صنعت را در منطقهای توسعه میدهیم باید منتظر مهاجرتهای قومی و منطقهای هم باشیم.
این کارشناس تاکید کرد: علی رغم اینکه در فضای بحران قرار گرفتیم اما هنوز شکل واقعی در طول 10 تا 20 سال آینده مشخص خواهد گذاشت. برخی از بحرانهایی که با آنها مواجه هستیم جبرانناپذیر است؛ برای مثال میتوان به بحران استفاده از منابع آب زیرزمینی اشاره کرد که در این مورد هم مزیتسازی کرده و تصمیم گرفته شد عمق چاهها برای برداشت افزایش یابد که اجازه این کار را نداشتیم. نشستهایی به وجود آمده که شهرها و بناهای تاریخی ما را تهدید میکند و مزیتهایی که در این شهرها وجود داشته هم از بین میروند.
وی افزود: به عنوان مثال کسی محاسبه نکرده که اگر اصفهان در بهترین حالت خود از مزیتهای توریستی بینالمللی استفاده می کرد چه منافعی ایجاد میکرد که حالا بگوید اضافه شدن ظرفیتهای صنعتی چه کمکی به اصفهان کرده است.در مورد دریاچه ارومیه هم همینطور است. یک مزیت توریستی بسیار خوبی میتوانست با دریاچه ارومیه شکل بگیرد و ظرفیتهای منطقهای آن را فعال کند اما تصمیم گرفتیم که به جای استفاده از ظرفیت توریستی، در اطراف دریاچه باغداری را توسعه دهیم. نتیجه آن سالانه تولید میزان زیادی سیب مازاد شده که از بین میرود و تبدیل به کود میشود، قسمتی از آن هم به صورت صادرات غیرحرفهای از ایران خارج میشود.