گیلان فردا، سارا فرزانه-صاحبنظران اعتقاد دارند تاریخ بشر را «فرهنگ ها» می سازند و فرهنگ چیزی نیست جز حکایت تلاش عظیم انسان ها در گذر زمان و با هم زیستن!
بنابراین هر گفتار و رفتار، هر اندیشه و اثر هنری و حتی هر شی دست ساز که به نحوی در رابطه با جامعه باشد، جزیی از فرهنگ محسوب می شود.
اما منظور از اصطلاح «فرهنگ عمومی» چیست؟
براساس تعاریف موجود فرهنگ عمومی به معنای فرهنگ غالب و گستردهای است که در میان عموم جامعه رواج و رسوخ دارد و حوزهای از عقاید، ارزشها، جلوههای احساسی و هنجارهاست که اجبار اجتماعی غیر رسمی از آن حمایت میکند و فراتر از گروهها و اقشار خاص در کلیت جامعه مورد قبول است.
توجه به فرهنگ عمومی از آن روی با اهمیت تلقی می شود که می تواند به رشد شخصیت ها و افراد کمک کند. آن گونه که در امر مشترک و مربوط به جامعه و رعایت حقوق دیگران اتفاق نظر داشته باشند. هرچند که با منافع شخصی خود آنان در تضاد بوده باشد.
به زبان ساده می توان گفت که فرهنگ عمومی شامل هنجارها و عادت های یک جامعه است که عملا در بطن خانواده و سپس فضای جامعه در وجود هرفردی شکل می گیرد.
برخی از کارشناسان می گویند: «بها دادن به فرهنگ عمومی کوششی است اجتماعی در جهت شناخت هر چه بیشتر جامعه ای که با مسائل و مشکلات زیستی روبه روست و ناگزیر برای رفع نابسامانی ها و کاستن از رفتارهای نه چندان مناسب، باید چاره ای اندیشه شود.»
در گذشته و در جوامع سنتی، نقش افراد در تعالی و گسترش فرهنگ عمومی بسیار تاثیرگذار بود. اما امروزه بخش وسیعی از این نقش بعهده مراکز آموزشی، رسانه ها و فضای مجازی است. ولی چرا شاهد ارتقای فرهنگ عمومی نیستیم؟
بی شک جوامع امروزی با تنش ها و با مشکلات پیچیده و فراوانی رو به رو است که برای برون رفت از آن ناگزیر به ارائه طریق مطلوب است. از طرفی در دنیایی زندگی می کنیم که معیارها و ارزش ها دستخوش تغییر و تحولات اساسی شده است.
بسیاری از افراد در زندگی یکنواخت و خسته کننده ی امروزی خود دیگر مانند گذشته فکر نمی کنند و گاه فرصت های اندیشیدن و تطور را ازدست می دهند بی آنکه لذتی از داشته هایشان حس کنند و اینجاست که برنامه ریزان و سیاستگزاران با شناسایی علت های این پدیده باید برای رفع معلول هایی که به شکل های مختلف در جامعه ظهور و بروز پیدا می کنند راهکار اصولی و منطقی ارایه دهند.