گیلان فردا -مراسم گرامیداشت روز خبرنگار و تجلیل از اصحاب رسانه، روز جمعه (17 مرداد 1404) با حضور محمدرضا نوروزپور، معاون امور رسانه و تبلیغات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، هادی حق شناس، استاندار، مدیران و مسئولان استانی و شهرستانی، اعضای هیات مدیره خانه مطبوعات گیلان و جمعی از اصحاب رسانه در تالار مرکزی رشت برگزار شد. در این مراسم تعدادی از فعالان این حوزه به نمایندگی از رسانه های مکتوب، پایگاه های خبری و خبرگزاری ها به بیان نظرات، دیدگاه ها و مطالبات خبرنگاران و مدیران مسئول پرداختند.

از جمله مطالبی که در این همایش ارایه شد دلنوشته آقای حسن سامری (صاحب امتیاز و مدیرمسئول پایگاه اطلاع رسانی ناظرخبر، که سال ها در حوزه رسانه استان قلم می زنند) بود که براستی به مثابه زبان گویای بسیاری از همکاران رسانه ای جلوه گری می کرد.

در ادامه دلنوشته این همکار عزیز که در حضور استاندار محترم و سایر مهمانان و مدعوین ارایه شد به نظرتان می رسد:

***

به نام خداوند نون و قلم، که سوگندش یادآور رسالت سنگین اهل اندیشه و قلم است.

قبل از هر چیز، خوشامد می‌گویم به همه حاضران در این محفل که قرار است به نام "خبرنگار" برگزار شود . از اینکه فرصتی فراهم شد تا صدای خبرنگاران، نه در تیتر یک رسانه، بلکه از تریبون این همایش شنیده شود، باید خدا را شاکر بود.

امروز، ۱۷ مرداد، روز کسانی است که قلم‌شان نه فقط ابزار کار، که مشعل آگاهی و وجدان بیدار جامعه است.

صحبت در جمع پیشکسوتان عزیزی که هر کدام‌شان خود بانک تجربه‌اند، برای من که بیش از دو دهه افتخار فعالیت رسانه‌ای دارم، حکایت همان «زیره به کرمان بردن» است.

هر چه آموخته‌ام، از تجربه زیستن با این عزیزان بوده؛ تجربه‌ای که نه در کلاس، که در خیابان، در بحران، در فشار و در خطر نوشته شده است.

کار ما «شغل» نیست، سبک زندگی‌ست. نه به نان رسیده‌ایم نه به نام و نه حتی به امنیت شغلی!

اما همچنان عاشق مانده‌ام، چون خبرنگاری برای آنان که طعم آن را چشیده‌اند، چیزی فراتر از شغل است. ما نه کاسب سیاستیم، نه تاجر خبر. ما را عشق نوشتن نگه داشته؛عشقی بی‌پاداش و بی‌امنیت!

خبرنگاری، حرفه‌ای است که با عشق آغاز می‌شود، با رنج ادامه می‌یابد و گاهی با خودزنی به پایان می‌رسد! ما از درد مردم می‌نویسیم، از رنج کارگر، از آه پاکبان، از فریاد بیمار. اما وقتی قلم به دست می‌گیریم، انگار وارد میدان جنگی می‌شویم که همه علیه‌مان هستند. می‌نویسی، مسئول ناراحت می‌شود؛ نمی‌نویسی، مردم گله می‌کنند و در این میان، ما باید ثابت کنیم که "خبرنگاریم"، انگار این حرفه نیاز به اثبات مداوم دارد!

اما اجازه بدهید امروز بی‌پرده سخن بگویم. سال‌هاست روز خبرنگار که می‌رسد، مسئولان پشت تریبون می‌روند، لیست بلندی از وعده‌ها را می‌خوانند، چند عکس یادگاری می‌گیرند و می‌روند. ما می‌مانیم...با "هیچ".

در تمام این سال‌ها، در تمام این دهه‌ها، روز خبرنگار برای ما فقط یک معنا داشته: روز شنیدن وعده‌هایی که هیچ‌وقت عملی نشدند!

مسئولان در دهه‌های گذشته، وعده دادند: بیمه خبرنگار و سختی کارشان را جدی می‌گیریم ، امنیت شغلی برقرار خواهد شد، مسکن خبرنگاران در دستور کار است، تسهیلات می‌دهیم، دلگرمی می‌دهیم... اما در عمل، فقط یک چیز دادند:  یادداشت‌هایی برای آرشیو بایگانی‌ها! ما ماندیم، با باری از مسئولیت، بدون حتی یک پشتوانه قانونیِ واقعی.

مسئولان آمدند، نشستند، گفتند، رفتند و ما ماندیم…با کیبوردهایی که حروف‌شان پاک شده، با دوربین‌هایی که مستهلک شدند، با گوشی‌هایی که بیشتر شبیه آینه ترک‌خورده‌اند و مهمتر، با امیدهایی که مثل کاغذهای کاهی، زرد و بی‌جان شده‌اند.

هر سال، در چنین روزی، مسئولان پشت همین تریبون‌ها از عشق خبرنگاری سخن گفتند. اما یک نفر نپرسید:  عشق با قبض تلفن، قبض اینترنت، قبض برق، قسط بانک، هزینه ایاب و ذهاب، اجاره دفتر و… چه می‌کند؟"

این روزها، بسیاری از کارمندان دولت در کنار خانواده‌های خود از تعطیلات بهره‌مندند؛ تعطیل باشند یا نباشند، حقوق‌شان برقرار است. اما در این میان، خبرنگار، نه تعطیلی می‌شناسد، نه آرامش.

ما همان مرغ عزا و عروسی هستیم؛ همیشه وسط میدان. نه تعطیلی به حالمان فرقی دارد، نه اضافه‌کاری در فیش حقوقی‌مان می‌نشیند، نه پاداشی در پایان سال هست، نه حق مأموریتی برای پوشش رویدادها. ما هستیم تا خبر برسانیم، فارغ از اینکه خودمان در چه شرایطی زندگی می‌کنیم.

و حالا طنز تلخ ماجرا؛ هر سال ۱۷ مرداد، سیل تبریکات و هدایای نمادین سرازیر می‌شود. یک میلیون تومان هدیه؟! دست‌تان درد نکند، لابد دوستان عزیز در وزارت ارشاد فراموش کرده‌اند که تورم این کشور در برخی موارد سه رقمی ا‌ست! بدتر، این که امسال مدیران مسئول را هم حذف کردند. در صورتی که نیمی از مدیران مسئول، خودشان خبرنگار هستند! مشخص هم نیست اتاق فکر این خط‌کشی‌ها کجاست؟ انگار قرار است نمک روی زخم‌مان بپاشند!"

ما می‌دانیم که شأن قلم، از قیمت نان بالاتر است؛ اما نان نباید ابزار تحقیر خبرنگار باشد! ما خبرنگاران، اگر بناست هنوز صدای مسئولان باشیم، باید دیده شویم، نه صرفاً شنیده شویم. باید حمایت شویم، نه فقط وعده بشنویم. باید در مرکز توجه باشیم، نه حاشیه حاتم‌بخشی‌ها!

خبرنگار با ساندیس دلگرم نمی‌شود! خبرنگار را با شأنش، با امنیت شغلی‌اش، با کرامت قلمش باید دلگرم کرد.

ما خبرنگاران، اگرچه قرار نیست مطالبه‌گر نان باشیم، اما بی‌نان چگونه صدای مردم باشیم؟

اگرچه قرار نیست دنبال قدرت باشیم، اما بدون امنیت شغلی، چگونه در برابر قدرت بایستیم؟

و اگرچه عاشق کارمان هستیم، اما مگر می‌شود فقط با عشق، خانواده را سیر کرد؟

آقایان مسئول، می‌گویید رسانه پل ارتباطی مردم و شماست، اما پل که یک‌طرفه باشد، فرو می‌ریزد! قوانین مطبوعات ما، مثل لباسی ژنده و کهنه، دیگر بر تن این جامعه پویا نمی‌نشیند. شفاف نیستند، به‌روز نیستند و گاهی به جای حمایت، دست‌وپای ما را می‌بندند.

امنیت شغلی؟ بیمه؟ حقوق مکفی؟ این‌ها برای بسیاری از ما، رویایی دست‌نیافتنی است. خیلی از ما، شب‌ها تا نیمه‌شب خبر می‌نویسیم و روزها در میدان خطر هستیم، اما دریغ از یک تضمین که اگر فردا قلم‌مان به مذاق کسی خوش نیامد، نان‌مان آجر نشود.

ما اهل تملق نیستیم، اهل مطالبه‌ایم. اهل سهم‌خواهی نیستیم، اهل حق‌خواهی‌ایم. اهل حذف و حاشیه نیستیم، اهل روایتیم، ثبتیم، سندیم.

 و اگر امروز هنوز ایستاده‌ایم، نه به برکت حمایت مسئولان، بلکه به برکت رفاقت با مردم و انتشار حقیقت است.

از شما، مسئولین محترم، یک درخواست دارم: تبریک و تقدیر کافی‌ست. به جای هدیه‌های نمادین، به ما امنیت شغلی، بیمه، و قوانین شفاف بدهید. به ما فضایی بدهید که بدون ترس از تهدید و شکایت، حقیقت را بگوییم. رسانه بدون خبرنگار، جسمی بی‌جان است، و خبرنگار بدون حمایت، مشعل‌داری خاموش!

از همه‌ی این‌ها که بگذریم، چالش مواجهه با مدیرانی که مثل ماهی از دست خبرنگاران سُر می‌خورند و فرار می‌کنند، خود قصه‌ای ا‌ست پرغصه‌تر از کمبود بیمه و نداشتن امنیت شغلی خبرنگاران!

برخی مدیران به‌جای آن‌که از رسانه به‌عنوان بازوی نظارت مردمی استقبال کنند، آن را همچون شبحی مزاحم تلقی کرده و سعی می‌کنند با ناپدید شدن، صورت مسئله را پاک کنند. این عزیزان حتی به توصیه‌ها و تذکرات جناب استاندار هم بی‌اعتنا هستند و به ندرت، آن‌هم چون کسوف و خسوف، سالی یک‌بار ظهور می‌کنند! مدیرانی که زندگی مردم را با برخی تصمیمات زیر و رو کرده اند.

 یادمان باشد، فرار از رسانه، فرار از مردم است و بالاخره روزی باید پاسخ افکار عمومی را داد و البته، بالاتر از آن، پاسخ خداوند را.

ما نمی‌خواهیم خبرنگار دولت ها باشیم. ما می‌خواهیم رسانه مردم بمانیم و تا وقتی قلم‌مان گره‌ای از مشکلات مردم باز کند، می‌نویسیم، حتی اگر برچسب بخوریم، حتی اگر به حاشیه رانده شویم. ما خبرنگاریم، نه تملق‌گو. شرافت داریم، نه سهم‌خواهی. ما مطالبه‌گریم، نه مطیع. ما آینه‌ایم، نه قاب طلایی. با همه این‌ها، هنوز ایستاده‌ایم؛ چون هنوز باور داریم که نیش قلم ما، از نیش وعده‌های بی‌عمل، شریف‌تر است.

امروز دیگر مردم به سخنرانی و وعده‌های پر زرق و برق دل نمی‌بندند؛ افکار عمومی آگاه‌تر از همیشه و سطح انتظار مردم بالا است، جامعه امروز نمی‌پذیرد ایران را با پاکستان، افغانستان، سومالی یا گینه مقایسه کنیم و برای کمبودها و عقب‌ماندگی‌ها به آن کشورها ارجاع دهیم.

مردم امروز، بهتر از من و شما می‌دانند چه باید کرد.

از همه همکارانم می‌خواهم که فراموش نکنند؛ ما اگرچه تنها مانده‌ایم، اما بی‌صدا نیستیم. صدای ما، درد مردم است، و اگر شمای مسئول صدای ما را نشنوید، آیندگان خواهند نوشت که در دوران ما، خبرنگار، فریاد زد.

و در پایان؛ همکاران خستگی‌ناپذیر! بیایید ایستاده بمانیم؛ با تمام درد، با تمام بی‌مهری‌ها، اما با قلم‌هایی که نمی‌فروشند، دوربین‌هایی که نمی‌ترسند و قلب‌هایی که هنوز برای ایران و ایرانی می‌تپند .

امیدوارم که روز خبرنگار، دیگر شروع مجدد وعده‌ها نباشد، بلکه پایان شعار و آغاز عمل باشد.

 اگر تلخ گفتم، بپذیرید که صداقت، همیشه لبخند نمی‌آورد؛ گاهی صداقت، طعنه می‌زند تا بیدار کند!

از همراهی شما عزیزان جان سپاسگزارم. پاینده باد ایران

 

(عکس ها از اینترنت)

 

24

 

۲۰۲۵۰۸۰۸_۱۰۴۸۴۰-1024x576

برچسبها : ،
به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code
تبلیغات و اطلاع رسانی

InShot_20250614_171818249

مشاور و نماینده بیمه عمر و زندگی سامان

InShot_20250515_185755132