بررسی تاثیر جنگ 12 روزه در مهاجرت های کوتاه به گیلان چاپ

گیلان فردا- میانه‌ی خردادماه ۱۴۰۴، تهران و چند کلان‌شهر ایران زیر بار حملات هدفمند هوایی اسرائیل قرار گرفتند؛ این وضعیت اضطراری، موجی ناگهانی از کوچ داخلی را به استان‌هایی چون گیلان، مازندران و گلستان به راه‌انداخت. خانواده‌هایی که پیش‌تر تلخی «تحریم»، «کرونا» و «زلزله» را تجربه کرده‌اند، این بار برای نجات جان خود، راهی شمال ایران شدند.

در نگاه نخست، این پدیده را نمی‌توان یک «گردشگری» دانست؛ اما ظرفیت‌ها و پیامدهای آن در حوزه گردشگری و مدیریت بحران، مطالعات پیچیده‌ و مهمی را طلب می‌کند. در این مقاله به تحلیل این پدیده از مناظر مختلف پرداخته و در نهایت، راهکارهایی مبتنی بر استانداردهای جهانی برای مدیریت شرایط مشابه در استان گیلان ارائه خواهیم داد.(این مطلب از محمد کوکب نیا به نقل از روزنامه گیلان امروز بازنشر می شود.)

 از کوچ اضطراری تا «گردشگری بحران‌محور»

سازمان جهانی گردشگری (UNWTO) گردشگری را به صورت «سفر به خارج از محیط عادی زندگی برای اهدافی غیر از اشتغال و به صورت کوتاه‌مدت» تعریف کرده است؛ اما وقتی سفر برای محافظت از جان صورت می‌گیرد، این حرکت طبق تعاریف نهادهایی مانند کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان، نوعی «جابجایی اجباری داخلی» تلقی شده و گردشگری محسوب نمی‌شود. با این حال، در خصوص این سفرها، عناوینی مانند «گردشگری در بحران» و «کوچ یا مهاجرت اجباری» در پژوهش‌های گردشگری سفرهایی را که یک مقصد را از تعادل خارج می‌کنند، «بحران گردشگری» نامیده و آن‌ را به‌عنوان بخشی از مدیریت استراتژیک بحران‌های بالادستی دانسته‌اند.

بنابراین، اگرچه هدف سفر اضطراری نجات جان انسان‌ها است، اما پیامدهای آن در حوزه زیرساخت، مدیریت جمعیت و تاب‌آوری مقصد، از منظر گردشگری قابل تحلیل و بررسی هستند.

چرا مردم استان گیلان را انتخاب کردند؟

در شرایط اضطراریِ ناشی از حملات هوایی هدفمند، هشدار‌های تخلیه و ایجاد جو روانی شدید، بسیاری از ایرانیان احساس کردند که پایتخت و حومه‌های آن در آن مقطع دیگر محیطی امن برای زندگی نیستند؛ اینترنت قطع شد، هشدارهای رسمی صادر گردید و فضای روانی جمعی به شدّت تحت فشار قرار گرفت.

در این شرایط، گیلان با تصویر ذاتی‌اش به‌عنوان مکانی آرام، بی‌هیچ هدف نظامی یا استراتژیکی، در ذهن‌ها جای گرفت. احساسی که مردم استان گیلان را پناهگاهی ایده‌آل در مقابل خطر تصور کردند. در سطح اجتماعی، ارتباطات خانوادگی و دوستانه میان تهرانی‌ها و گیلانی‌ها یا حتی مالکیت ویلا در شمال، بستر مناسبی برای شکل‌گیری تصمیم به کوچ مقطعی و مستمر در آن روزها فراهم آورد. این پدیده‌ «جابجایی اجباری داخلی» یا همان «internal displacement» نامیده می‌شود؛ چرا که مردم بدون هیچ انگیزه اقتصادی یا تفریحی، صرفا برای حفظ جان خود مجبور به ترک منطقه زندگی خود شده‌اند. افزون بر تمام این موارد، اقلیم معتدل، منظر باز طبیعی و سیستم پراکندگی جمعیتی استان گیلان بافتی امن و غیرمتراکم دارد، که همه این ویژگی‌ها در کنار هم عامل جذابی برای انتخاب این استان به‌عنوان مقصد اضطراری شدند.

ورود سیل جمعیت: پیامدها و چالش‌های دو سویه

بنا بر گزارش‌های اولیه منتشرشده از سوی استانداری و شبکه‌های خبری مختلف مانند ایرنا و ایسنا، حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار نفر طی چند روز ابتدایی پس از آغاز تهدیدات، به استان گیلان کوچ کردند. از سویی میزبانان گیلانی با بحران «فشار ناگهانی بر زیرساخت» مواجه شدند؛ مصرف برق، آب، سوخت و خدمات شهری به‌شدت افزایش یافت و فشار مضاعفی نیز بر سیستم بهداشت و درمان استان وارد آمد.

افزایش تقاضا در داروخانه‌ها و فروشگاه‌ها منجر به ایجاد صف‌ها و افزایش قیمت‌ها شد. این فشار، ترکیبی از اضطراب و گاهی نارضایتی جمعی را در بین شهروندان بومی گیلان برانگیخت. چون زمانی که ظرفیت میزبانی به حد اشباع نزدیک شده بود، نشانه‌هایی از یک نوع «Overtourism» در شرایط اضطراری در استان گیلان نمود پیدا کرد.

از سوی دیگر، مهاجران اضطراری با وضعیت «بی‌ثباتی روانی و زیستی» روبه‌رو شدند؛ نبود برنامه رسمی برای اسکان موقت، ضعف در خدمات روان‌درمانی و به‌ویژه کمبود اطلاعات رسمی موجب اضطراب و نگرانی خانواده‌ها شد. فقدان سامانه نظارت و خبررسانی منسجم نیز آن‌ها را در وضعیت نامعلومی گرفتار کرد؛ تجربه‌ای که برای گذران چند شب نبود، بلکه برای مقاومت در مقابل شرایطی بحرانی پیش‌بینی می‌شد.

نبود برنامه رسمی برای اسکان موقت، ضعف در خدمات روان‌درمانی و به‌ویژه کمبود اطلاعات رسمی موجب اضطراب و نگرانی خانواده‌ها شد. فقدان سامانه نظارت و خبررسانی منسجم نیز آن‌ها را در وضعیت نامعلومی گرفتار کرد؛ تجربه‌ای که برای گذران چند شب نبود، بلکه برای مقاومت در مقابل شرایطی بحرانی پیش‌بینی می‌شد.

شیوه مدیریت جهانی بحران‌های مشابه، در برابر تجربه گیلان

در موقعیت‌های مشابه در جهان، مراجع رسمی اعم از کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان و سازمان جهانی گردشگری و دولت‌ها، چارچوب‌هایی مبتنی بر «سازگارسازی ظرفیت‌های مقصد» و مدیریت جامع بحران را اجرا می‌کنند. برای مثال، ترکیه در بحران سوریه با الگو برداری از چارچوب‌های جهانی مانند «کنوانسیون کامپالا» و « اصول راهنمای سازمان ملل متحد در مورد کوچ‌های اجباری داخلی» توانست با مشارکت سازمان ملل نزدیک به سه میلیون نفر را بطور موقت اسکان دهد و هم‌زمان امکانات آموزش، بهداشت و اشتغال را برای آنان فراهم آورد.

تخمین تمرکز جمعیت غیربومی استان گیلان در دوره بحران

 همچنین در بحران اوکراین، زیرساخت‌های استقرار اضطراری تحت نظارت کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور پناهندگان آماده شد تا مردم در مقصدی امن ساکن شوند. از منظر گردشگری بحران‌محور نیز، فالکنر (۲۰۰۱) و ریچی (۲۰۰۴) مدل‌هایی توسعه داده‌اند که بر اساس آن‌ها، مراحل پیش هنگام و پس از بحران باید به‌صورت چرخه‌ای برای بازسازی و پایداری مقصد انجام شود. در نقطه مقابل این مدل‌ها، مدیریت بحران در استان گیلان ـ با نبود پروتکل رسمی یا سامانه ثبت‌نام مهاجران اضطراری، بدون فراهم کردن پناهگاه‌های سازمان‌یافته و یا نبود هماهنگی میان هلال‌احمر، شهرداری و وزارت کشور- به صورت واکنشی و پراکنده بود که نشان‌دهنده فقدان پروتکل متمرکز و فاصله ملموس مدیریت بحران با استانداردهای جهانی است.

راهکارهای پیشنهادی قابل اجرا در بحران‌های‌ مشابه

پیش از پرداختن به نحوه مدیریت مهاجرت اضطراری، باید پرسید؛ آیا استان گیلان مطابق استانداردهای علمی و جهانی، شایسته طراحی و اجرای پروتکل رسمی بحران‌مداری است؟ برای پاسخ، لازم است چند شاخص کلیدی را در ادامه بررسی کنیم؛ نخست، وجود زیرساخت پشتیبانی (از جمله مراکز بهداشت و درمان، اقامت اضطراری، شبکه حمل‌ونقل مقاوم)، سپس ظرفیت روان‌شناختی-اجتماعی جامعه میزبان، و نهایتا سازوکارهای قانونی-اداری برای مواجهه با موج جمعیتی ناپایدار.

پژوهش‌های علمی مرتبط، تاکید دارند که منطقه بحران‌پذیر باید از توان پذیرش متوازن جنبه‌های اقتصادی، روانی، فرهنگی و زیرساختی برخوردار باشد. داده‌های رسمی نشان می‌دهد استان گیلان در چند سال اخیر با نرخ باروری زیر ۱ (کاهش ۷.۳٪ در زاد و ولد نسبت به سال گذشته) و بالاتر بودن مرگ‌ومیر نسبت به تولد با بحران جمعیتی روبه‌روست؛ همچنین جمعیت سال‌خورده بالای ۶۰ سال (بیش از ۱۶٪ جمعیت استان) از توان سیستم اجتماعی-روانی استان می‌کاهد.

پژوهش‌های علمی مرتبط، تاکید دارند که منطقه بحران‌پذیر باید از توان پذیرش متوازن جنبه‌های اقتصادی، روانی، فرهنگی و زیرساختی برخوردار باشد. داده‌های رسمی نشان می‌دهد استان گیلان در چند سال اخیر با نرخ باروری زیر ۱ (کاهش ۷.۳٪ در زاد و ولد نسبت به سال گذشته) و بالاتر بودن مرگ‌ومیر نسبت به تولد با بحران جمعیتی روبه‌روست؛ همچنین جمعیت سال‌خورده بالای ۶۰ سال (بیش از ۱۶٪ جمعیت استان) از توان سیستم اجتماعی-روانی استان می‌کاهد. بنابراین، قضاوت اولیه این است که گیلان به‌لحاظ علمی و عملی، گزینه‌ی ایده‌آل برای پذیرش موج اضطراری نیست مگر آن که ظرفیت‌هایش تقویت شود. لذا تدوین پروتکل نیازمند بررسی چندجانبه و بازسازی زیرساختی و اجتماعی است.

برای مدیریت مسؤولانه چنین بحران‌هایی در گیلان، باید سه حوزه را هدف‌گذاری کرد: مدیریت میزبانان (ساکنین استان گیلان)، مدیریت مهاجران اضطراری، و توسعه زیرساخت هوشمند؛ که در ادامه به راهکارهای تخصصی مدیریت هربخش می‌پردازیم:

راهکارهای مدیریت میزبانان (ساکنین استان گیلان

-تقویت تاب‌آوری روانی و اجتماعی: برگزاری کمپین‌های رسانه‌ای و فعالیت‌های آموزشی توسط نهادهایی مانند صداوسیما و شهرداری‌ها برای معرفی نقش مثبت میزبانان در شرایط اضطرار، همراه با کارگاه‌های کاهش اضطراب و همدلی اجتماعی.

-تقسیم جغرافیایی پذیرش: طراحی سامانه به‌روزشده GIS که مهاجران را به صورت هوشمند به مناطق مختلف استان (از رشت تا مناطق روستاییِ ظرفیت‌دار) هدایت کند تا فشار بر یک نقطه تمرکز نشود، روشی که در بحران مهاجرت سوریه به ترکیه مشاهده شد.

-تجهیز نهادهای محلی برای خدمات‌رسانی: افزایش ظرفیت درمانگاه‌های روستایی، حمایت از مدارس برای میزبانی روزانه فرزندان مهاجر، و برگزاری تیم‌های خودجوش داوطلب محلی برای کمک‌رسانی اولیه.

راهکارهای تخصصی برای مدیریت مهاجران اضطراری

-مرکز پیش ثبت‌نام و اسکان اضطراری: طراحی سامانه ثبت‌نام دیجیتال، همراه با تخصیص هوشمند امکانات اقامتی، شبیه به سیستم‌ تجمعی مورد استفاده در اوکراین

-بسته‌های حمایتی روانی و معیشتی: ارائه بسته‌های پایه شامل دارو، خوراک، اقلام بهداشتی و خدمات درمان روانی رایگان، همکاری با دانشگاه علوم پزشکی و NGOها برای ارائه خدمات مشاوره و کاهش اضطراب جمعی

-اطلاع‌رسانی شفاف و مداوم: انتشار روزانه آمار پذیرش، ظرفیت اقامتی و خدمات به مهاجران از طریق رسانه‌های رسمی استان؛ رویکردی که در نمونه‌های ترکیه و اوکراین مؤثر بود.

راهکارهای توسعه زیرساخت هوشمند

۱- سامانه پیوسته پایش جمعیتی: استفاده از داده‌های ثبت‌احوال و پلیس +۱۰ برای رصد دقیق مهاجران و ظرفیت اقامتی در لحظه؛ سازوکاری که گزارش سال ۱۴۰۱ آمار مهاجرت را دقیق‌تر کرده

۲-مدیریت ترافیک و تأمین انرژی: پیاده‌سازی سیستم هشدار ترافیکی و تخصیص تانکر سوخت به‌صورت پیشگیرانه، مانند برنامه‌ریزی‌ای که در تعطیلات شهریور ۱۴۰۳ در استان گیلان پیاده‌سازی شد؛ اما این‌بار در شرایط اضطراری

۳-هم‌افزایی سازمان‌های محلی و بین‌المللی: برگزاری میزهای هماهنگی میان استانداری، هلال‌احمر، میراث فرهنگی، بهداشت و NGOها با الگوهایی برگرفته از UNHCR و UNWTO

4- مدیریت میزبانان: لازم است آموزش عمومی برای کنترل اضطراب جمعی و ارتقای همدلی برگزار شود. این امر می‌تواند از طریق رسانه‌های محلی و نهادهای اجتماعی انجام شود. تقسیم جمعیت مهاجران به چند مقصد داخل استان با همکاری نهادهایی مانند شهرداری و هلال‌احمر، فشار بر نقاط خاص را کاهش می‌دهد.

5- مدیریت مهاجران: استقرار مراکز سازمان‌یافته اقامت موقت، توزیع بسته‌های بهداشتی-دارویی اولیه و فراهم کردن خدمات امنیت روانی به‌صورت رایگان ضروری است. این اقدام باید همراه با راه‌اندازی سامانه دیجیتال ثبت‌نام جهت تخصیص منابع و اسکان هدفمند انجام شود.

6- توسعه زیرساخت هوشمند: با توجه به شرایط و وضعیت و داشته‌های فعلی، نیاز به تدوین سامانه اطلاعاتی آنلاین برای پایش ورود جمعیت و تخصیص منابع احساس می‌شود. سیستم هشدار و اطلاع‌رسانی ترافیکی به مسافران، آموزش کارکنان محلی برای مواجهه با بحران و تهیه پروتکلی مستقل با همکاری سازمان‌های بین‌المللی مربوطه، جزو الزامات حیاتی هستند. تدوین چنین پروتکل‌هایی به تقویت تاب‌آوری استان کمک خواهد کرد و آن را قادر می‌سازد در آینده نه‌تنها میزبان بلکه راهبر این نوع بحران‌ها باشد.

نتیجه گیری

در روزهای بحرانی که مردم ایران با ترس، اضطراب و ناامنی روانی مواجه شدند، استان گیلان بار دیگر چهره‌ انسانی، فرهنگی و تاریخی خود را نشان داد. گزارش‌های رسمی، تصاویر میدانی و روایت‌های مردمی همگی گواه آن‌اند که مردم مهمان‌نواز گیلان، با تمام محدودیت‌ها و دشواری‌ها، آغوش خود را به‌روی هزاران هم‌وطن گشودند.

از تلاش شبانه‌روزی نیروهای امدادی، خدمات شهری، نیروی انتظامی و هلال‌احمر گرفته تا رفتارهای مهرآمیز مردم عادی در پذیرایی، راهنمایی و همدردی با مهاجران اضطراری، همه نشان داد که «گیلان»، تنها یک مقصد نیست؛ بلکه پناهگاهی اخلاقی و فرهنگی برای روزهای سخت است.

اما همین تجربه‌ی عمیق انسانی، پرسشی جدی و کارشناسانه را پیش روی ما قرار می‌دهد:

آیا گیلان، با توجه به شاخص‌ها و استانداردهای جهانی مدیریت بحران، واقعا واجد شرایط میزبانی چنین حجم ناگهانی از مهاجران اضطراری است؟ یا آنکه این مهمان‌نوازی، بدون زیرساخت‌های متناسب، می‌تواند به آسیب‌های پنهان اجتماعی، روانی و اقتصادی برای جامعه میزبان منجر شود؟

از این رو، اگر قرار است گیلان در آینده نیز به‌عنوان پایگاه پذیرش اضطراری در سطح ملی ایفای نقش کند، نخستین گام، تدوین و اجرای یک «پروتکل بومی‌شده» برای مدیریت چنین بحران‌هایی است. از دیدگاه علمی و استانداردهای جهانی بحران‌مداری، ظرفیت‌ها و زیرساخت‌های استان گیلان نیازمند بازبینی و ارتقاء است.

(عکس از اینترنت با ذکر نام)

بازار رشت

 

به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code
تبلیغات و اطلاع رسانی

InShot_20250614_171818249

مشاور و نماینده بیمه عمر و زندگی سامان

InShot_20250515_185755132