مطبوعات بی حاشیه
16 مهر 95 - 23:07 | 1993 بازدید
حرف از آنجا شروع می شود که می گوید: «کم کار شدید»، می گویم: «از خبرهای تکراری وکلیشه ای خسته شدم، از تکرار مکرر قول های بی عمل به مردم و وعده هایی که گاه حتی پس از بیش از یک دهه هنوز محقق نشده اند». می گوید:«ولی حیف است که دلسرد شوید، باز هم بنویسید ». می گویم: «وقتی عشق و علاقه تبدیل به بی انگیزگی شود کارها کندتر پیش می رود، اما چشم سعی می کنم توصیه دوستانه شما را گوش کنم و باز بنویسم و بنویسم تا شاید گوش شنوایی پیدا شود...»
به اعتقاد کارشناسان در میان وسایل ارتباط جمعی، مطبوعات در صفِ اوّل عوامل شکلدهنده افکار عمومی قرار دارد زیرا به دلایل گوناگون از جمله ماندگار بودن، در هر لحظه و برهه از زمان در دسترس بودن، قیمت و تنوع مطالب و محتوا، می توانند تمام گروه ها و طبقات مختلف مردم را مخاطب قرار دهند.
البته به اعتقاد همین کارشناسان، امروزه جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخص های اقتصادی مانند درآمد سرانه، توزیع ناخالص ملی و نرخ مرگ و میر بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت عنصر دانایی اجتماعی تاکید کند. در چنین جامعه ای، مطبوعات با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات، نقش زیادی در بالا بردن آگاهی های گوناگون و ضروری به عهده می گیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری می کنند.
اما چرا مردم ما کم روزنامه یا مجله یا کتاب می خوانند؟
در یک نگاه کلی به نظر می رسد نشریات آن طور که باید نتوانسته اند حق مطلب را تمام و کمال ادا کرده و اعتماد مخاطبان را جلب نمایند! بدون شک مخاطبان انتظار دارند تا مطالب مندرج در رسانه ها نزدیک به واقعیات جامعه باشد. هیچ نیازی هم نیست که یا نصفه پر لیوان را ببینیم و یا نصفه خالی لیوان را، بلکه باید دقت کنیم چرا لیوانی که مدام پر می کنیم کم کم خالی می شود، پس حتما نشتی دارد!!
با خود فکر می کنم ببینم کدام مدیر طاقت انتقاد را دارد، کدام مدیر این بزرگ منشی را دارد که یک انتقاد کوچک و به حق را پذیرا باشد؟ آنچه که همکاران رسانه ای را گاه مایوس و دلسرد می کند این است که ذره ذره از رسالت واقعی کارشان به دور نگه داشته شده اند!!
روز خبرنگار، فرصت خوبی است تا خبرنگاران و اهالی رسانه خود سوژه خبر شوند و حتی مورد تقدیر قرار گیرند! البته تقدیری که ممکن است طبق معمول سره از ناسره تشخیص داده نشود و به نوعی رفع تکلیف باشد.
از یک طرف مدیران می گویند که مردم کم روزنامه و مجله می خوانند از طرف دیگر دوست دارند مطالب درج شده در نشریات و یا خبرگزاری ها و پایگاه های خبری همان طور باشد که آن ها می پسندند! استرلیزه و پاستوریزه همراه با تعریف و تمجید، خب طبیعی است وقتی که نمود واقعی در جامعه چیز دیگری است اخبار کلیشه ای طرفداری نداشته باشد. کاهش نرخ تورم، ارزان شدن اجناس و مایحتاج، اشتغالزایی، رونق کسب و کار، بهبود شاخص های مختلف و چه و چه... چیزی نیست که در قالب یک سری اعداد و ارقام پاسخگوی نیاز مردم باشد. مردم باید به عینه اثرات آماری که ادعا می شود را در جامعه لمس کنند. اما آنچه که الآن محسوس است افزایش ناهنجاری اجتماعی است، به محض اینکه به کسی بگویید «بالای چشمت ابرو است» شکم می درد و مبارز می طلبد! خب چرا این طور است؟ دلیل این همه عصبیت و پرخاشگری و تحریک پذیری چیست؟ چرا با وجود اینکه بسیاری از مدیران دلسوز کارهای مثبتی هم انجام می دهند ولی باز کارکرد مورد انتظار حاصل نمی شود؟
بی شک مردم به برخی از هجمه های دشمنان خارج از کشور واقف هستند اما هجمه های دشمنان داخلی آن هم در لباس دوست و ناصح باعث نارضایتی بیشتر می شود.
از قدیم گفته اند که «واقعیت تلخ است» خب اگر خبرنگار و روزنامه نگار واقعیت های جامعه را به تصویر بکشد می گویند «سیاه نمایی» شده و اگر فقط از گل وبلبل حرف بزنند می شوند رسانه ای بی اثر و خنثی و یا به قول شیمیدان ها «آمفوتر»! در چنین حالتی فضا برای رسانه های بدون مجوز و با منابع غیر موثق و البته جهت دار فراهم می شود تا هر طور که می خواهند بتازند و یا مخاطب، رسانه بیگانه را در اولویت قرار دهد.
جالب یا تاسف بارتر اینکه گاه در برخی از جلسات که ممکن است یک تیتر خوب از متن صحبت سخنران درآید دقیقا به خبرنگاران توصیه می شود که «چیزی ننویسند»!! و این موضوع البته ربطی به حضور این دولت و آن دولت ندارد- بلکه نکته ای است که از سال 1381 تاکنون در عرصه خبرنگاری بارها شاهد آن بوده ام- ، حال می توان پرسید آیا مردم همیشه نامحرم هستند؟ اینکه جامعه را مثل خانه خود بدانیم و همان طور که حفظ اسرار خانوادگی برایمان مهم است و گاه با سیلی صورت را سرخ نگه می داریم درست، ولی آیا درست است که خدای ناکرده مردم را غریبه دانسته و مدام در مقام تعریف باشیم و به بزرگ نمایی یا کوچک نمایی موضوعات بپردازیم؟ مگر نه اینکه هر یک از ما در هر جایگاهی که هستیم وظایفی داریم؟ چرا انجام وظایف را مدام در بوق و کرنا می کنیم ولی از قصور و اشتباه و سهل انگاری و ناتوانی خود حرفی نمی زنیم و اگر کسی اشاره ای هم بکند می گوییم سیاه نمایی شده است؟؟!!
رسالت واقعی خبرنگار و روزنامه نگار تولید خبر و تحلیل و تفسیر است یا جذب آگهی و بازاریابی؟ وقتی خبرنگار را عامدانه و عالمانه به بازاریاب تبدیل می کنیم و در سلطه نامحسوس اداری و دولتی قرار می دهیم چرا باید انتظار داشته باشیم که رسانه های ما پرمخاطب باشند؟
بارها و بارها برخی از مسئولین در صحبت های خود گفته اند که «نشریات استان خوب عمل کرده و ما مطبوعات بی حاشیه ای داریم»!!! ولی آیا ذات کار خبری با این دیدگاه منافات ندارد؟ اصلا ذات کار مطبوعات و رسانه مگر انتقادی نیست؟ آیا عملکرد خنثی به معنی خوب بودن و حاشیه داشتن به معنی بد بودن است؟ البته بستگی دارد که «حاشیه داشتن یا نداشتن» را چطور تحلیل و تفسیر کنیم؟!
اما به نظر می رسد که با رعایت خط قرمز و انجام حرفه ای رسالت خبری باید رسانه ای تاثیرگذار داشت تا بتوان با صداقت و تعهد کاری مخاطبان و عموم مردم را به روزنامه خوانی راغب کرد.
مدیر مسئول