گفت و گویی صمیمی با استاد جکتاجی، روزنامه نگار پیشکسوت گیلانی به مناسبت سی امین سال انتشار گیله وا چاپ
هیچوقت دنبال به به چهچه نبوده ام
12 دی 00 - 00:10  | 749 بازدید

 

گیلان فردا، شهلا ابراهیم زاده اصلی- خیلی از فرهنگ دوستان ایشان را می شناسند. کسی که سال ها در زمینه فرهنگ، ادب و زبان گیلکی کار و تلاش کرد تا ریشه های هویتی  سرزمینش را با تحقیق و پژوهش به نسل جوان بشناساند. پشتکار و ممارست وی در این حوزه باعث شد زمینه های گیلانشناسی شکل بگیرد و جایگاه رفیع زبان و فرهنگ گیلان به بسیاری ازعلاقمندان معرفی شود. شاید اگر وی در استان دیگری بود خیلی بیشتر قدرشان را می دانستند!

اوایل کار خبرنگاری ام اسم ایشان را به عنوان یکی از بزرگان حوزه روزنامه نگاری استان شنیده بودم. چه ایشان بواسطه سال ها تلاش در عرصه فرهنگ گیلان و انتشار نشریه فرهنگی گیله وا خوش درخشیده بودند و این نشریه توانسته بود به عنوان مرجع مورد استناد بسیاری از پژوهشگران قرار بگیرد.

گهگاه که به رسم ادب و احوالپرسی  دقایقی به دفتر کارشان می رفتم، نکته ای نظرم را جلب می کرد و آن این بود که همیشه گیلکی صحبت می کردند.

 سی امین سال انتشار نشریه گیله وا بهانه ای شد تا گپ و گفتی صمیمی با این استاد فرهیخته و پیشکسوت گیلانی داشته باشم.

***

عصر یک روز پاییزی و بارانی به انتشارات گیلکان واقع در خیابان حاجی آباد رشت می روم. فضایی مملو از کتاب، مجله و روزنامه، آقای محمدتقی پوراحمد جکتاجی پشت میز کارشان نشسته اند، می دانم ترجیح می دهند مصاحبه به زبان زیبا و شیرین گیلکی باشد، چه افتخاری از این بهتر.

***

می گویم دست مریزاد، کمی از خاطرات انتشار گیله وای سی ساله بگویید.

می گوید:«زمانی در آغاز جوانی و شروع فعالیت روزنامه نگاری نشریه دامون را داشتم. شناخت گیلانیان و فرهنگ بومی شان همیشه برای من یک دغدغه بود و دوست داشتم بدانم در مقابل اقوام دیگر چه موقعیتی و چه امتیازات یا ضعف هایی داریم. چطور ضعف هایمان را جبران کنیم تا قادر به عرض اندام باشیم. بنابراین نشریه دامون را به صورت دو هفته نامه تا چند شماره منتشر کردم اما مجال پیدا نکردم دامون را به انجام برسانم. چهار سال بعد از دامون برای انتشار گیله وا تقاضا دادم تا اهدافم را در زمینه شناسایی و معرفی فرهنگ گیلان دنبال کنم، ولی انتظار چند سال طول کشید و مقارن با شب عید 1371 مجوز مجله به نام گیله وا صادر شد. در پایان سال عملا کاری نمی توانستم بکنم، صبر کردم تا از مرداد ماه مصادف با آغاز سال نو گیلانی (نوروز بل) نشریه را چاپ کنم. منتهی اگر شش ماه از مجوز می گذشت و چاپ نمی کردیم مجوز را باطل می کردند، ناگزیر در تیر ماه 71 اولین شماره را منتشر کردم. آخرین شماره هم تا این لحظه یعنی شماره 167 در پاییز امسال منتشر شد که مصادف با سی امین سال انتشار گیله وا است».

 

به گفته وی گیله وا اوایل ماهنامه بود بعد دو شماره در یک نسخه چاپ شد، سپس هر دو ماه یکبار و در سال های اخیر هر سه ماه یکبار چاپ شد. البته کنار گیله وا سی ویژه نامه هم چاپ شد که بیشتر آن ها با توجه به اینکه ویژه نامه های موضوعی بودند به عنوان مرجع به شمار می روند. در واقع تا الان دویست شماره منتشر شد.

 

وی که عاشق زبان و فرهنگ گیلان است بی توجهی به زبان گیلکی را برنمی تابد می گوید: خیلی ها تصور باطلی در مورد زبان گیلکی داشتند و یا هنوز هم دارند! اما عده ای هم با عشق همکاری خودشان را با گیله وا شروع کردند و هنوز هم هوشمندانه همراه ما هستند و می دانند چرا یک نفر سی سال دارد اینطور کار می کند و برای یک هدف خاص که شناخت و معرفی فرهنگ گیلان است تلاش کرده و جان مایه گذاشته است. البته طی این مدت دوستان زیادی با گیله وا همکاری کردند که بدون حضور آنها ادامه کار میسر نبود چه از نظر معنوی و چه از نظر حمایتی که برای من همیشه قابل احترام و ارزش بوده است. چون لطف کار این است که آدم همیشه همراه داشته باشد. اما عده ای هم این کار را شروع کردند، ولی زود آن را کنار گذاشتند. من هر وقت کسی می آمد واقعا خوشحال می شدم. جدا از مسایل صنفی و این جور چیزها دوست داشتم همکاران بیشتری چنین دغدغه ای داشته باشند».

 

وی ادامه می دهد:«روزی که شروع کردم انتظار داشتم عده ای بیایند کنارم و همکار باشیم البته همکاری فراتر از قلم زدن یعنی همکار اندیشه و فکر. یا اینکه وقتی وارد میدان شدیم نوعی رقابت باشد نه حسادت، ولی متاسفانه گاه عزیزانی آمدند و مدتی کار کردند بعد به دلایلی که به خودشان مربوط است نتوانستند ادامه دهند و کار را تعطیل کردند. بنابراین کاری را که شروع کردم و ادامه دادم به نوعی تک کار بوده و شاید اگر دیده شده به همین خاطر بود که فقط یک نفر این کار را انجام داد. البته این برای جمعیت گیلانی چیز مبارکی نیست، باید گیله واهای دیگری رشد می کردند و رشد بکنند. شاید برخی ها این را ضعف من قلمداد کنند ولی فکر نمی کنم کوتاهی کرده باشم. هر کس که آمد به او میدان دادم. در برهه ای گیله وای جوان و گیله وای ادبیات هم داشتیم، بعضی از افرادی که آمدند الان در کار خود خبره هستند. بنابراین از این زاویه کوتاهی نشده. اگر کوتاهی شد از موقعی بود که خواستند وارد این میدان بشوند اما حسادت هم انجام دهند. برای من چنین چیزی نه نیاز بود و نه من فکرش را می کردم، هیچوقت صنفی فکر نکردم و دنبال به به و چهچه نبودم، الان هم خود را یک روزنامه نگار آماتور می دانم. روزنامه نگاری هستم که برای مسایل اقتصادی کار نکردم. هنوز هم چهار صفحه رنگی دارم که سه صفحه اش آگهی است، آن هم آگهی دوستانه. هیچوقت تشکیلاتی فراهم نکردم که از کنار آن به نان و آبی برسم».

 

می گویم بهرحال انتشار نشریه، یک کسب و کار فرهنگی محسوب می شود. هر کسب و کاری هم طبیعتا زمینه اقتصادی و درآمد زایی باید داشته باشد. حداقل اگر به سود آنچنانی نمی رسد قادر باشد دخل و خرج خودش را تامین کند. بنابراین افراد دست اندرکار ناگزیر هستند به بخش مالی قضیه هم فکر کنند، منتهی شدت و ضعف و چگونگی تامین آن محل توجه است.

این روزنامه‌نگارمی گوید:«بله، من کسی را مطلقا ملامت نمی کنم. همه قرار نیست مثل من فکر بکنند. مضاف بر اینکه باور کنید برای من مسایل اقتصادی در مرحله دوم و سوم است.»

 

جکتاجی در مورد اینکه طی این سی سال انتشار آیا از طرف افراد علاقمند به گیله وا حمایت هایی داشته یا نه، می گوید:« بله، حمایت هایی داشتم ولی این حمایت ها آنقدر گسترده نبود. به عنوان مثال مشترکانی داشتم که اگر هزینه اشتراکشان صد هزار تومان بود یک میلیون تومان برای حمایت از نشریه پرداخت می کردند اما این افراد محدود بودند. هزینه های انتشار نشریه خودتان می دانید که خیلی بالاست. من هدف را نگاه می کنم. اما کسی که از اول تا آخر هم و غم خود را برای مسایل فرهنگی جامعه بگذارد و بداند که بار اقتصادی در این بخش نیست و فقط باید عشق، علاقه، غیرت و تعصب منطقی داشته باشد و در این زمینه مداوم کار بکند و با من همپا باشد، پیدا نشد. یعنی افرادی نیامدند به این صورت کار کنند. اگر رقابت داشتیم خیلی بهتر کار می کردیم».

 

 

می پرسم الان میزان رضایتمندی شما از انتشار سی ساله گیله وا چقدر است، به نظر خودتان چقدر توانستید در معرفی، زنده نگهداشتن و انتقال فرهنگ گیلان به نسل جدید موفق باشید؟ می گوید:«من راضیم که هنوز این کار را ادامه می دهم. چون تاثیراتش را گذاشته، مثلاً افزایش پژوهش های گیلانشناسی، چون قبلا خیلی کم بود. به عنوان نمونه آقای سرتیب پور، آقای فخرایی و چندین نفر دیگر در مورد گیلان پژوهی مقالاتی نوشتند. ولی الان در مورد گیلان و گیلانشناسی نهضتی بوجود آمد. ما در گیله وا و انتشارات گیلکان سعی کردیم ادبیات مکتوب گیلکی را تولید کنیم. چون تا آن موقع هر چه داشتیم شفاهی بود، مرحوم شیون فومنی به گیلکی اشعار زیادی گفت، حتی شاعری که یک بیت شعر گیلکی گفته باشد زحمت خودش را کشیده منتهی کتابت کردن اینها و اینکه کسی پیدا شود تمام زندگی خود را در این مورد بگذارد و هزینه های مختلف مالی، خانوادگی و جانی متحمل شود و حتی از توان های خود در حوزه های دیگر بگذرد قدری محل تامل است.»

 

می گویم گیله وا در جمع گیلانشناسان و ادب پژوهان و آن ها که به فرهنگ و زبان بها می دهند شناخته شده است، اما مدیران دولتی تا چه حد به جایگاه چنین فعالیت های رسانه ای بها داده اند؟

وی با بیان اینکه مدیران فرهنگی اصلا کار را آنگونه که باید ندیدند! می گوید:«شاید دیده باشند، ولی به ارزش و جایگاه کار واقف نبودند. البته ممکن است در جلسه یا همایشی در مورد مجله گیله وا چند کلمه صحبت کرده باشند ولی این نمی تواند تداوم کار را به دنبال داشته باشد. یعنی وقتی افرادی در راس کار فرهنگی باشند ولی مستقمیاً قدمی برندارند، هیچکدام آدم را راضی نمی کند.»

 

پس اعتقاد دارید طی این سی سال آنطور که باید و شاید جایگاه نشریه گیله وا دیده نشده

نه، اصلا

 

آیا وقفه ای هم در انتشار گیله وا داشتید؟

من مرتب کار کردم، چون تنها کار می کنم و این موضوع هم دلایلی دارد، تلاش کردم تا مادامی که سالم هستم کارم را انجام بدهم. حتی وقتی هم که کسالت داشتم، ممکن است گاه با تاخیر چند روزه مواجه بوده باشیم ولی هیچوقت وقفه ای در انتشار گیله وا پیش نیامد.

 

وقتی می گویم کار سفارشی هم در گیله وا انجام دادید، می گوید:«کار سفارشی انجام دادم ولی با این شرط که اول خودم به لحاظ فرهنگی راضی باشم نه برای سوداهای خاصی. مثلاً به سفارش میراث فرهنگی ویژه نامه ای با مطالب پژوهشی در مورد منطقه گسکر در گیله وا کار کردیم که در واقع جزو حوزه کاری ما بود و از نظر فنی اصول ما رعایت شد. البته بارها در انتخابات پیشنهادات مختلف به من شد که تبلیغات انتخاباتی در گیله وا انجام دهم ولی من هرگز این کار را نکردم. ولی بعضی نشریات ادبی و تخصصی برای تبلیغات نماینده ها کار کردند. اما دقت من بیشتر روی شاخص های هویتی ما، سرزمین و اقلیم گیلان بوده. در سرمقاله ها همیشه به دلایل عقب ماندگی گیلان اشاره کردم . تعرفه مناطق جغرافیایی، شناساندن تاریخ، اقلیم و سرزمین برایم مهم بود. خصوصا پرداختن به زوایای تاریخی که ریشه های هویتی ما را شکل می دهند، فولکلور، آداب و سننی که از میان رفتند از جمله نوروز بل».

 

می گویم آیا فرهنگ گیلان به تاسی از فرهنگ دیرین در حال ارتقاء است، اگر نه، چه چیزی پیش آمد و چه دلایلی دارد؟

وی می گوید:«پاسخ به این سوال هم پرداختن به حوزه سیاست را می خواهد و هم اجتماع. چون جامعه ما از زمان قاجار و آمدن پهلوی متحول و سرعت ورود پدیده های غربی بیشتر شد. یک سری از آداب و سنن به حاشیه رفت. البته تا حدی طبیعی است ولی گاه کنار گذاشتن آداب و رسوم به صورت افراطی در بعضی از مناطق از جمله گیلان اتفاق افتاد. گیلان یک جامعه باز است. هر جامعه و قومی شخصیت خاص خود را دارند.همانطور که آدم ها از نظر قومی و خلق و خوی و صفات با هم متفاوت هستند. بعضی از آدم ها حاشیه ندارند، ولی بعضی دغل باز و تعدادی ماجراجو یا هوشمند هستند... .ما گیلانی ها در مسیر تجدد قرار گرفتیم ولی بدون اینکه سنت های خوب حفظ و سنت های بد حذف شود به صورت افراطی پیش رفتیم و خیلی از صفات به صورت خودجوش کنار گذاشته شد و از نظر طبقاتی نیز به آن دامن زده شد. البته سیاست پهلوی هم تبلیغ کرد. اقوام دیگر نیز یا فرهنگشان از بین رفت و یا مقاومت کردند و هنوز ادعا دارند.

به عنوان مثال قدیم همه با هم گیلکی حرف می زدیم مگر در مواردی که مهمانی از شهری دیگر می آمد با او فارسی صحبت می کردند ولی الان همه با هم فارسی حرف می زنند. البته در برخی موارد احیای سنت ها را در جامعه می بینیم ولی این کار هم باید با پویایی انجام شود و به روز باشد. باید سنتی که منطقی باشد را احیا و حفظ کنیم نه سنتی را که خرافه است. ما نیز در گیله وا هیچوقت منعکس کننده سنت های بی ارزش و خرافه نشدیم و حتی با این موضوعات مبارزه کردیم. از آن زمان برای هر استانی حرفی درآوردند و صفتی نسبت دادند و در این مسیر متاسفانه هویت گیلانی دچار خودباختگی شد به گونه ای که گاه ممکن بود یک گیلانی تلاش کند وقتی در جمعی دیگر و در شهری مثل تهران است خودش را در اقوام دیگر استحاله کند. این مسایل از نظر هویتی و روانی خیلی تاثیر داشت. اما بعد از انقلاب تا حدی این موارد برجسته شد. چون آن زمان شرایطی که اقوام هر کس برای خودش زبان و لهجه خاص داشته باشد و آن را بنویسد و سخنرانی بکند و نشر دهد وجود نداشت. البته هر حکومتی سیاست خودش را دارد.

تمام هدف گیله وا حفظ فرهنگ بومی و گیلانی به عنوان یکی از اقوام ایرانی و زبان گیلکی به عنوان یکی از زبان های ایرانی بود. زبان گیلکی جدا از زبان فارسی هست اما جدا از زبان ایرانی نیست. این ها هم نه بخاطر اینکه مزیت یا ضعفی نسبت به اقوام دیگر داریم بلکه ما خودمان هستیم و همه اقوام با هم و در کنار هم ایران را می سازیم و ایران و منطقه هم جهان را می سازند. به بیان دیگر هر یک از ما قبل از اینکه گیلک، کرد، ترک، بلوچ و ایرانی یا خارجی باشیم یک انسان هستیم. منتهی هر انسان وابسته به یک سرزمین است و به فرهنگ، اقلیم، مذهب، آیین و زبانش بها می دهد. زمانی که گیله وا را شروع کردم دیدم به این موضوعات بها داده نمی شود و کسانی هم که عرض اندام می کنند فقط در حوزه کاری و تخصصی خودشان است و زیاد نشر پیدا نمی کند.

بنابراین گفتم تریبونی درست کنم برای پرداختن به فرهنگ و زبان گیلانی که این کار با نشریه دامون شروع شد و بعد گیله وا، سپس نشر گیلکان، گیلان نامه ها، تاسیس خانه فرهنگ گیلان، بنیاد پژوهشی  گیلان و موزه میراث بود. در کل جاهایی توانستیم در این حوزه فضاهایی را باز کنیم و کار را ادامه دهیم».

 

مدیر نشریه گیله وا از تاثیر فضای مجازی می گوید و برای ادامه گیله وا برنامه هایی دارد.

«واقعیت این است که انتشار نشریه در زمان کنونی خیلی سخت شده است. البته به این صورت ادامه دادن برایم کار سختی نیست ولی فکر می کنم با توجه به اینکه اصلاً حیات مطبوعات و رسانه ها تغییر شکل داده، ناگزیریم این تغییر شکل را با وجود فراگیر شدن تکنولوژی بپذیریم همانطور که زمانی خشت، پوست، پاپیروس، کاغذ و چاپ  بوده، الان هم دنیای مجازی جایگزین آن ها می شود بنابراین باید به مخاطبین کمتر و تخصصی تر فکر بکنم و ممکن است نشریه گیله وا را به فصلنامه تغییر داده و قطع مجله را نیز کوچکتر و به صورت کتابی کنم و تیراژش محدود شود فقط برای مشترکین و تعداد محدود دیگر و با فاصله زمانی بیشتر، ولی ادامه خواهم داد».

 

مدیر نشر گیلکان ادامه می دهد:«البته امسال نیز مجله را مانند قبل انتشار می دهم تا سی سال کامل شود.چون ناگزیر هستیم که بعد از تولید محتوا، تعداد چاپ را محدود کنیم برای مخاطبین خاص گیله وا. اکثر مخاطبین مجله که از اول با ما بودند الان در سنین سالمندی بوده و با مشکلات مختلف روبرو هستند. حتی یادم است قبلا بعضی ها به من زنگ می زدند که فرزند یا نوه ام مجله گیله وا را برایم می خواند ولی الان دیگر فرزندان و نوه ها هم درگیر فضای مجازی هستند و تقریبا طبیعی هم هست چون همانطور که شیوه ارایه محتوا و مطالب تغییر کرده شیوه علاقمندی ها نیز دچار تغییرات شده. مخاطبین فعلی بی تاب هستند. می خواهند یک لحظه اینستاگرام ببینند، ولی ما عادت کردیم برای نوشتن یک مقاله پژوهشی 10 مقاله پژوهشی دیگر بخوانیم و مقایسه کنیم. الان طوری شده که با همه هزینه ای که انتشار یک نشریه دارد، مخاطب علاقه ای ندارد با دقت و عمق مطلبی را بخواند».

 

وقتی نظرشان را در مورد اینکه کمیت کیفیت می آورد می پرسم، می گویند:« کیفیت نسبی است و کمیت تحت شرایطی می تواند کیفیت را رقم بزند. اگر تعداد زیادی باشند میان بخشی از آن ها یک نوع هوش و رقابت و نبوغ هم هست، سعی می کنند زرد نباشند و چیزی تولید کنند. بنابراین اگر کسی بررسی بکند می تواند تمیز دهد که چه کسی بهتر کار می کند. مثلا وقتی بخواهند مطبوعات پس از انقلاب را بررسی بکنند، تاریخ قضاوت می کند که کدام روزنامه بهتر و جامع تر کار کرده است چون صفحات بعضی از نشریات قابل استناد است».

وی ادامه می دهد:«در حال حاضر حدود بیست مجله در گیلان چاپ می شود در بین این تعداد با این کمیت می توانید کیفیت را بسنجید.

گاه نشریه ای که مثلا قرار بوده در مورد فرهنگ و زبان گیلان کار کند وارد فرهنگ و زبان ایران می شود، البته بد نیست، ولی وقتی از زبان گیلان خارج شوید باید با نشریات تهران رقابت کنید بنابراین در اینجا کمیت لحاظ می شود و این نشریات از کمیت مطبوعات فرهنگ گیلان دور می شوند، بازهم گیله وا تنها می ماند و کار کردن بدون رقیب چیز خوبی نیست. چون نمی توانم با کسی رقابت کنم، انگار داریم در یک سیکل دور می زنیم و فعلا جامعه ما کشش ندارد که بیشتر از این اقدام کنم. چون کسی که قبلا با من همراه بود الان به سنین سالمندی رسیده مثلا می گوید چشمم نمی بیند حروف را درشت تر بزن، در حالی که اندازه حروف اگر از حدی بیشتر شود به لحاظ فنی درست نیست. یعنی مسایل مختلفی داریم از تایپ تا غلط گیری و نمونه خوانی برای چنین مجله ای که روی زبان گیلکی کار می کند کار خیلی دشوارتر است».

 

وی در خاتمه در مورد فضای مجازی می گوید:«نمی توانم خودم را با دنیای مجازی خیلی وقف دهم. زمانی افراد علاقمند، خیلی مشتاق بودند که مقالاتشان در نشریات از جمله در گیله وا چاپ شود ولی الان هر کس برای خودش سایتی دارد و هر چیزی به هر مدل نگارشی منتشر می شود و مدام همدیگر را استاد نیز خطاب می کنند».

برچسبها : ،
به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code