فاطمه عاشوری، کارآفرین موفق و نمونه: چاپ
عاشق کار هستم
25 آذر 94 - 13:09  | 1794 بازدید

گیلان فردا- برای رسیدن به موفقیت باید تلاش کرد و پشتکار داشت. بی شک در مسیر رسیدن به موفقیت مشکلات و موانع هم وجود دارند اما مهم این است که چطور به مسائل بنگریم و حتی قادر باشیم که به یک کارآفرین تبدیل شویم. هم صحبت شدن با چنین افرادی لذت بخش است، چون اینقدر در کارشان راسخ هستند که می توان موفقیت را از همان آغاز حس کرد.

خانم فاطمه عاشوری یکی از زنان موفقی است که سال ها به جد کار کرده است. حتی وقتی در کار ورشکسته شد دوباره با دست خالی شروع کرد. می گوید خیلی زحمت کشیدم ولی دو سال پیش به بحران خوردم و سال قبل این موقع یک دستگاه صنعتی هم نداشتم. اوقات سختی بود چون احساس می کردم مشکلات از هر سو مرا احاطه کرده است. در راز و نیاز با خدا می گفتم « تو که از همه چیز خبر داری و می دانی چقدر زحمت کشیده ام، پس چرا باید این چنین به بحران بخورم و...» نگران آینده فرزندانم بودم، ولی خدای بزرگ هیچگاه مرا تنها نگذاشت. و الان به شکر خدا آن مشکلات رفع شده و من با 16 دستگاه صنعتی و 8 نیرو مشغول تولید پوشاک هستم.

آنچه در ادامه می خوانید ماحصل یک گفت و گوی صمیمی در غروبی پاییزی در محل کار این بانوی پرتلاش در رشت است:

از همان اول مشغول کار خیاطی بودید؟

خیر،کارم پرستاری بود.البته من زود کار را شروع کردم، یعنی از همان موقع که دانش آموز بودم(قبل از انقلاب) با مدرک سوم راهنمایی رفتم موسسه گیلگ برای یادگیری پرستاری. بعد از انقلاب این موسسه جمع شد. و من دوسه سال بعد که دیپلم گرفتم بلافاصله در کلینیکی مشغول کار شدم و حدود چهار سال هم آنجا کار کردم. و وقتی کلینیک جمع شد دوباره در مرکز دیگری مشغول کار پرستاری شدم. ولی دیدم این کارها، کاری نیست که می خواهم. یعنی همه اش دوست داشتم کاری انجام بدهم که خودم مسئولیتش را داشته باشم، چون آدم پرکاری بودم، و وقتی می دیدم کاری را که به دیگران محول می کنم نمی توانند خوب انجام دهند خسته می شدم. احساس می کردم انرژیم هدر می رود. به همین خاطر آن موقع مغازه ای در بازار گرفتم و بافت (لباس کاموایی) تولید می کردم ولی باز هم چیزی که می خواستم نبود.

آن موقع مجرد بودید یا متاهل؟

آن موقع متاهل بودم و دو بچه داشتم. و برای اینکه کار خانه و خانواده را به درستی انجام دهم همیشه دلهره داشتم. و این دلهره دایمی خیلی عذابم می داد. به خاطر آینده بچه ها سعی می کردم کار خوبی داشته باشم. ولی کار بافت هم فقط شش ماه از سال رونق داشت. در همان زمان از طرف اداره تعاون برای ثبت شرکت در خصوص بافت پارچه کاموایی و تریکو با دستگاه اقدام کردم و به اداره صنعت و معدن و تجارت معرفی شدم. و زمانی که خواستم شرکتم را به ثبت برسانم یعنی در سال 84 کارها خیلی سریع انجام شد و من با کمک اداره تعاون ظرف یک هفته به بانک توسعه تعاون معرفی شدم و بیست میلیون وام گرفتم.

پس حسابی کارتان را توسعه دادید.

آن موقع بیست میلیون ارزش داشت و من تریکو ثبت کرده بودم و جواز تاسیس هم برای پوشاک و پروانه بهره برداری داشتم. شانس آوردم همان موقع در مناقصه ای برنده شدم و اولین سفارش کار کلی من از طرف شهرداری رشت بود. جالب اینکه آن موقع من اصلا خیاطی بلد نبودم. آن زمان در بازار شایع شده بود یک خانم تازه کار در مناقصه شهرداری برنده شده. و من هنوز نمی دانستم که خودم برنده شده ام. باورم نمی شد که در مناقصه انتخاب شده ام، خلاصه کار را گرفتم و با هر زحمتی که بود با استخدام برشکار و دوزنده، کار را انجام و تحویل دادم.آن زمان 15 نیرو داشتم.

بعد از آن چه کار کردید؟

پس از آن در مناقصه پارس خزر و پارس شهاب برنده شدم و برای هر کدام به مدت دو سال کار انجام دادم. البته طی این مدت مشکلات هم خیلی زیاد بود. گاهی صاحب کار ایراد می گرفت، خلاصه کار راحت نبود. ولی من با علاقه کار را انجام می دادم. عشق به کار داشتم و دارم. الآن هم خانم هایی را می بینم که کار نمی کنند افسوس می خورم، گاهی با آنها صحبت می کنم و اگر بتوانم راهنمایی شان  

می کنم.

نگهداری از فرزندان همراه با کار برای تان سخت نبود؟

آن زمان دیگر مادر چهار فرزند بودم. سعی می کردم هیچ چیز برای بچه هایم کم نگذارم. آنها هم همیشه کمکم بودند و همین الآن هم کنارم هستند. خلاصه از جاهای مختلف سفارش کار می گرفتم. از جمله از ایران پوپلین، فضای سبز، برق لامع، بیمارستان های بزرگ تهران، بیمارستان شفا، لباس های ناجا و سپاه. در واقع گرفتن سفارش کار و حضور در بازار کار برای من به اندازه حضور در چند دانشگاه علم و تجربه به همراه داشت و باعث شد چیزهای زیادی بیاموزم.

آیا در کارتان با مشکلات مالی هم مواجه بودید؟

بله، مشکلات مالی ریز و درشت همیشه هست اما من دو سال پیش متاسفانه به بحران خوردم و مشکلات مختلف و چک های معوق و برگشتی باعث شد 12 چرخ خیاطی صنعتی را بفروشم. آن موقع 15 نفر برایم کار می کردند و چند نفر هم کارگر ساده داشتم.

در آن حالت ناامید نشدید؟

ناامید نشدم ولی نگران و مضطرب بودم. در آن شرایط، مدیرکل تعاون هم برای پیگیری کار من جلسه ای گذاشت. آن موقع من دستگاه ها را فروخته بودم ولی به جهت اعتباری که داشتم می توانستم کار بگیرم چون افراد به من اطمینان داشتند و می دانستند که اهل کار هستم. بنابراین رفتم دنبال افرادی که چرخ صنعتی داشتند ولی سفارش کار نداشتند. و من در آن شرایط بدون پول، بدون دستگاه، بدون مکان تصمیم گرفتم باز هم به کارم ادامه دهم و ناامید نشوم. خلاصه چند نفر دستگاه آوردند، چند نفر هم با آوردن مبلغی با من همکاری کردند. و من برای کاهش هزینه ها از رشت رفتم خمام و آنجا مکانی برای تولیدی گرفتم (البته قبلا هم چند سال در خمام کار کرده بودم) دستگاه ها را هم آوردند و خرید لازم را انجام دادم و کارهای برش کرده را گرفتم. شاید باور نکنید ولی من در همان شرایط بحران با عشقی که به کار داشتم دوباره در مزایده یک کارخانه ورشکسته شرکت کردم و برنده شدم. (البته در حال حاضر اگر اداره یا سازمانی این کارخانه را بگیرند و با یک سهم کوچک ما را ورود دهند هم راضی هستم.)

توانستید بحران را پشت سر بگذارید؟

به شکر خدا بله. وقتی دو سال پیش دوباره در خمام کار را شروع کردم خواستم برخی از کارهای شرکت نفت را که از تهران واسطه ای برایم می آوردند، بگیرم که چند نفر از آنجا آمدند تا از مکان کار ما بازدید کنند. وقتی دیدند گفتند «تعداد دستگاه های شما کم است و نمی توانیم به شما کار بدهیم» ولی وقتی پشتکار مرا دیدند گفتند «ما خودمان چند دستگاه به شما می دهیم و شما پول آنها را شش ماهه پرداخت کنید) و خودشان مرا به نمایندگی جک (دستگاه های صنعتی) معرفی کردند و خدا را شکر با هر زحمت و تلاشی که بود توانستم چک ها را پاس کنیم.

خب شما که همیشه مستقل بودید پس الان ارتباط شما با کمیته امداد به چه خاطر است؟

بله من همیشه روی پای خودم بودم. وقتی مشکلات مالی برای برخی تعاونی ها از جمله تعاونی ما پیش آمد، تصمیم گرفتم به اتفاق دو تا از خانم هایی که در بخش صنایع دستی کار می کردند و تعاونی آنها هم به بحران خورده بود به کمیته امداد امام برویم. من قصد داشتم به مددجویان کمیته امداد آموزش بدهم. وقتی پیشنهادم را برای رئیس و معاون اشتغال کمیته امداد امام مطرح کردم آنها جلسه ای گذاشتند و به اتفاق مدیر کل و معاونین و مدیران آمدند خمام تا از محل کارم بازدید کنند. و خوشبختانه کار را تائید کردند و گفتند کمیته امداد می تواند تا سقف 75 میلیون به من وام بدهد ولی چون چک برگشتی داشتم 30 میلیون وام گرفتم و از آنجا که باید برای اختصاص وام، کدی از ما داشته باشند اسمم را در لیست خودشان نوشتند.

پس مسئولان کمیته امداد از شما حمایت کردند.

بله، خوشبختانه وقتی مسئولان کمیته امداد امام استان گیلان از سوابق کارم مطلع شدند، خودشان گفتند که ما برای شما زمین می گیریم. بعد هم پیشنهاد کردند با اجاره مناسب در مکانی که در سه راه خاور هست مشغول شوم و تمام همکاران و دستگاه ها را به آنجا منتقل کنم. و در مقابل ما هم به مددجویان آن ها آموزش بدهیم. و پول بیمه این مددجویان طی یک سال و نیم به عهده کمیته امداد باشد و به من قول دادند برای آموزش مددجویان و بابت تجهیزاتی که آنها استفاده خواهند کرد با ما همکاری کنند. و پس از آن چنانچه کار مددجویان مورد تائید بود ما آن ها را جذب کنیم.

مدیران و کارشناسان مرتبط کمیته امداد در معاونت اشتغال همچنین به من پیشنهاد کردند که مدیریت مجتمع تجاری کلاچای را که زیر نظر کمیته امداد است به عهده بگیرم. چون این مجتمع چند سال است که از سوی کمیته امداد برای کمک به اقتصاد زنان سرپرست خانوار راه اندازی شده ولی متاسفانه رونقی ندارد. و من برای رونق آنجا طرح و برنامه داده ام که اگر مورد توافق کمیته امداد و زنان سرپرست خانوار حاضر در آن مجتمع قرار بگیرد، مطمئن هستم که می توانم آنجا را رونق دهم.

الآن چند وقت است که محل کارتان را دوباره از خمام به رشت منتقل کرده اید؟

بیش از یک سال است که دوباره در رشت کار می کنم. و امیدوارم وقتی مکان سه راه خاور را در اختیارم گذاشتند امنیت کاری داشته باشم. چون به مکان ثابتی احتیاج دارم. در واقع من امنیت شغلی می خواهم تا با عوض شدن مدیران، کار من دچار نابسامانی نشود.

شما که یک خانم توانمند هستید آیا ایده های کارآفرینی دیگری هم در سر دارید؟

بله، اگر منابع طبیعی زمینی را در اختیارم بگذارد می توانم طرح جدیدی را که دارم عملیاتی کنم. البته در این مورد با فرماندار هم صحبت کردم که نظر ایشان مثبت بود. این را هم بگویم که طی این مدت بارها از مدیران مختلف تقدیرنامه گرفته ام.

با فروشگاه های رشت هم کار می کنید؟

گرفتن سفارش کار، برای من مشکل نیست. فقط باید خیالم از بابت مکان و وسایل و نیرو راحت باشد.

انشاالله قرار است در فروشگاه نجم خاورمیانه واقع در سبزه میدان رشت هم یک لاین فروش مانتو داشته باشم. هر چند گاه برخی سفارش کار می دهند و بعد ممکن است بد قولی کنند. به عنوان مثال یکی از مدارس غیرانتفاعی رشت سفارش کار داد ولی بعد بخاطر مشکلات داخلی مدرسه، کار را کامل از من تحویل نگرفت و هنوز تسویه نکرده، البته اداره آموزش و پرورش هم در جریان است.

و سخن پایانی شما

از همکاری مسئولان کمیته امداد گیلان سپاسگزارم و امید وارم بتوانم همکاری خوبی با کمیته امداد داشته باشم.من در تمام این 10 سالی که مشغول تولید انبوه لباس بودم سعی کردم با حداقل سود کار کنم. و خدا هم همیشه کمکم کرد. عاشق کار و فعالیت هستم و امیدوارم بتوانم موجب اشتغالزایی بیشتر بشوم.

................وقتی به بحران خوردم، کمیته امداد استان گیلان از من حمایت کرد....................

به اشتراک بگذارید:

نظر بنویسید:

security code